وبلاگ :
بيستجان لنجان
يادداشت :
سيره زندگاني امام صادق (عليه السلام)
نظرات :
0
خصوصي ،
13
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
برگي ازدوران من
ببخشيددلم گرفته بودخواستم کمي خاليش کنم شماجدي نگيريد
دقت کردين چقدر پديده هازياد شدن.ابري که چندروزپيش درمنهتن رويت شدديديد؟
اگرعصرحجربودهمين ابر راداستانيش ميکردندبراي مردم.
گفتم يادم به غروب افتاد وپديده هاي نادري که زياد شده.البته ميتونه ارتباط مستقيمي با کلوچه هاي نادري داشته باشه که جون گفتم کلوچه نادري يادم به زيتون پروده افتاد.شنيدي ميگن قربون چشمهاي بادميت برم طرف هوس شرکت دلو ميت مي کردوبا اين پديده شانديز.
،ببخشيد گفتم شانديزيادششليکهاي طرقبه افتادم که اگه اين پديده شانديز راه بيافته ديگه کي ميره زيارت امام رضا،مثل برج شيطاني که تومکه ساختن ومسطولي شده برکعبهها،وفکرکنم راه بيفته خدا ديگه خودشم نره خونش وشبها همون برج سپري کنه وروزها يک چرخي دورخونه واينا ديگه.آره پديده هاروز به روز دازن خدا راهم دور ميزنند.
چي گفتم نعوذبالله