سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فرستاده تو میزان خرد تو را رساند و نامه‏ات رساتر چیزى است که از سوى تو سخن راند . [نهج البلاغه]
بیستجان لنجان
 
بی حجابی؟؟؟؟

این مقاله تقدیم می شود به بخشی از زنان جامعه خودمان، که بی حجاب هستند و آن را حقی برای خویش می دانند، و به آن اسم آزادی و حقوق شخصی می دهند؛ البته با احترام به کسانی که حجاب را بر خود وظیفه ای می دانند از طرف خداوند بزرگ و مهربان، و کسب اجازه از آنها که سلیقه شخصی شان، شده است خواست خدای مهربان...
با تیپ زنان بی حجاب که برخورد کرده باشید، و یا با آقایان محترمشان که قبلاً در مورد نوع اخلاقیاتشان در قبال ناموسشان مقاله ای نوشته بودم، خواهید فهمید که این نوع بنی بشر حرفش این است که : شما به سلیقه انسان ها چه کار دارید؟ آیا زن نمی تواند کوچکترین حقی داشته باشد در انتخاب نوع لباس و نوع آرایشش ؟ و البته هر کس با این نوع نظرات آنها مخالف باشد، و سعی در بیشتر پوشیدگی دختران و زنان جامعه کند، دیکتاتور، خشک مقدس، اُمُل و عقب افتاده لقب می گیرد !!!
اما سعی من در مقاله "تقدیم به بی حجاب" این است که، مسئله را از دیدی دیگر نگاه کنیم و مورد ارزیابی قرار دهیم:
در قران کریم آیه 36 سوره احزاب اینگونه آمده است که:
" وهیچ مرد و زن مومنی را نرسد، که چون خدا و رسولش به کاری فرمان دهند، برای آنها در کارشان اختیاری باشد، و هر کس خدا و رسولش را نافرمانی کند، دچار گمراهی آشکاری گردیده است."

می دانید یعنی چه ؟ یعنی اینکه وقتی در قران به عنوان مثال در آیه 59 سوره احزاب میفرماید :
" ای پیامبر به زنان و دخترانت و به زنان مومنان بگو پوشش های خود را بر خود بپیچند، این برای آنکه به عفیف بودن شناخته شوند، و مورد تعرض قرار نگیرند، بهتر است و خداوند آمرزنده مهربان است."

و یا در سوره نور آیه 31 می فرماید: 
" به زنان مومن بگو .... ، دامان خویش را حفظ کنند و ...زینتهای خویش را آشکار نسازند، و باید روسری های خویش را بر سینه های خویش فرو بیندازند، و زینت و آرایش خویش را آشکار نسازند.... "

یعنی اینکه اینجا دیگر هر کاری دلت خواست نمی توانی انجام دهی و باید به خاطر واقعیت های نهفته و آشکار و منفعت هایی که این فرمان ها دارند به آنها عمل کنی...

بی حجاب، زنان، دختران، تقدیم به بی حجاب


تو با این پوشش بدن نما و آرایش جلف فقط حیوانیت و جنسیت خویش را به نمایش نمی گذاری، بلکه باعث به حیوانیت کشیدن اجتماعی که در آن زندگی می کنی هم، می شوی؛ نمی توانی بگویی سلیقه ام این است، اینجا بحث خود خواهی و دل بخواهی در میان نیست، در غرب هم سلیقه های انسانی به این نتیجه رسیده است که زنان لخت و عریان و با هر نوع پوششی که خواستند در جامعه حاضر شوند، و می بینید عاقبت این حیوانات انسان نما را، که آمار قتل و تجاوز و جنایتش با محوریت فساد زنان و دخترانش به هر چند ثانیه یکی رسیده است...!
یعنی سلیقه شما هر چه عوض می شود و هر چه از خدا جدا می شود، جامعه رنگش تغییر می کند، و به سوی سیاهی می رود...
این نوع بنی بشر معتقد است، خدا زیبایی داده است، یعنی باید از آن به نحو احسنت استفاده کرد و باید آن را به نمایش گذاشت، وگرنه چه دلیلی داشت که خدا زن را اینقدر جذاب و زیبا خلق کرده است ؟
و من نمی دانم کدام خدا و در کدام نوشته و کتاب به شما اجازه داده است اینگونه از زیبایی خود، برای به لجن کشیدن روحیه قوای محرکه اجتماع استفاده کنید ؟
لابد خدای شما (بلانسبت خدای لاشریک له ) نیز مانند شما کم شعور است که نمی داند استفاده ابزاری از زیبایی و نشان دادن آن هر طور که هر کس بخواهد، باعث چه نتایج تلخ و دنباله داری در جامعه می شود، و عجب خدای نوبر و جالبی باید باشد خدای شما...!
خدای ما در قرآنش فرموده است، که حجابتان را به خودتان نزدیکتر کنید، و خود را بهتر بپوشانید و باز گفته است که جلوی چه کسانی فقط حق آزادانه پوشیدن، آن هم تا حد خودش را دارید...
خدای ما همان طور که زیبایی را برای زنان خواسته است، با محدود کردن نوع نشان دادن آن زیبایی و جلوه گری نکردن آن برای جامعه؛ آزادگی و آزادی از هوای نفس و شیطان را برای مردان و جوانان جامعه نیز خواسته است.
حال به بهانه نشان دادن مثلاً زیبایی خدا دادیت، و به بهانه آزادی، لباسی که شیطان صفتان بی خدا برای تو دوخته اند را با افتخار به تن می کنی که همه بفهمند قیمت تو و همه وجودت فقط برای لحظه ای رفع شهوت است و لاغیر...
و تو همین هستی، یک موجودی که فقط برای موارد خاص مورد استفاده قرار می گیرد، و در هیچ کجا غیر از آنجا که به خاطر زیبائیت می شود تو را مورد بهره کشی قرار داد به درد نمی خوری، مگر نه اینکه اگر حجاب داشتی و خود را می پوشیدی سر کار راهت نمی دادند و تو را به عنوان منشی و فروشنده استخدام نمی کردند، می دانی چرا؟ چون مورد استفاده توی بی حجاب برای چیز دیگری است، نه برای ارزش انسانیتت...
شده ای دستگاه مولد پول برای صاحب کار بی غیرتت...
بهترین گزینه برای بازاریابی و جذب سرمایه و سرمایه دار...
شده ای بهترین گزینه برای فروش بیشتر یک فروشگاه لوکس !!! تا همه مشتریانی که به فروشگاه محل کارت سر می زنند، نه برای کیفیت جنسی که به آنها عرضه می کنید، بلکه برای لحظه ای دیدن تو و صحبت کردن و متلک انداختن به تو، کمی هم خرید کنند، و تو هم خوشحال باشی که در جامعه حضوری فعال داری...، واقعاً عجب فعالیت به درد بخوری!!!
و یا شده ای زنگ تفرح گروهی از جوانان بوالهوس، که برای تفریح و شاد شدن و شارژ شدن روحیه اشان !!! سری هم به کوچه و خیابان و مغازه ها می زنند تا تو و امثال تو بشوید خوراک چشمان گرد شده از تعجب، در دیدن جمال و زیباییت ...!
کمی تعقل در نوع رفتار و حجاب و پوشش و تیپتان، هیچ عوارضی ندارد؛ باور کنید، و از تیپ روشنفکری مزخرف غربی بیرون بیایید، تا بفهمید گاهی می شود اشتباهی به راهی نرفت که عاقبتش نابودی همه چیز است...
حرف آخرم این است:
نکند کاربری شما به خاطر هیبت و تیپتان با مترسک دم جالیز یکی باشد ؟
یکی فراری می دهد و یکی جذب می کند، و در هر دو به این واسطه،  منافع گروهی تامین می شود...

منبع:عمارنامه


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط خدادادموذنی بیستگانی 91/6/13:: 8:37 صبح     |     () نظر
درباره

بیستجان لنجان

وضعیت من در یاهـو
خدادادموذنی بیستگانی
ای آفتاب عشق و عدالت شتاب کن باز آ قنوت باغچه را مستجاب کن این خاک تشنه بی‌تو به باران نمی‌رسد باغ خزان زده به بهاران نمی‌رسد خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست مولای من بیا که جهان بی‌قرار توست تنها تو منجی بشر و آدمیتی اصلاً تویی که فلسفه‌ی خاتمیتی تو سِرّ سجده‌های ملائک بر آدمی تو رازِ سر به مُهرِ سحرهای عالمی ماتمکده‌ست کعبه‌ی بی‌تو، خلیل عشق چشمان توست کعبه، بیا ای دلیل عشق با صد هزار جلوه‌ی مشهود می‌رسی با نغمه‌ی الهی داوود می‌رسی موسی شدی و طور به سویت شتافته‌ست نیل است که به شوق تو سینه شکافته‌ست سیمای تو ز یوسف مصری ملیح‌تر همراه تو مسیح و تو از او مسیح‌تر آیات حسن و فضل و کمال تو بی‌حد است خوی و خصال تو همه عین محمد است همراه توست معجزه‌های محمدی داری به روی شانه عبای محمدی مولا بیا به دین بده روح دوباره‌ای با ذوالفقار فتح، شکوه دوباره‌ای برپاست نهروان و جمل‌های دیگری بیت الحرام و لات و هُبَل‌های دیگری هر سنگ را نگاه تو سجّیل می‌کند یا هر پرنده را چو ابابیل می‌کند باز آ که دست ظلم و ستم را قلم کنی باز آ که باز عدل علی را علم کنی باز آ که در مدینه قیامت به‌پا شود صحن و سرای حضرت زهرا بنا شود در چشم تو شکوه الهی خلاصه است صلح و جهاد تو همه عین حماسه است در هر نگات نور خدا موج می‌زند امید سیدالشهدا موج می‌زند آمیزه‌ی صلابت و احساس دیدنی‌ست در قامتت رشادت عباس دیدنی‌ست سمت تو آب‌های روان سجده می‌کنند بر خاک پات مُلک و مکان سجده می‌کنند بی‌انتهاست نامتناهی‌ست علم تو آئینه‌ی علوم الهی‌ست علم تو تا واژه واژه‌ات ملکوت حقایق است در هر نگات جلوه‌ی صد صبح صادق است داری به دوش پرچم باب الحوائجی در دست توست خاتم باب الحوائجی چشم رئوف توست بهشت برین ما نور ولایتت شده حصن حصین ما دلبستگی به رحمت تو در نهاد ماست پلکی بزن، نگاه تو باب المراد ماست شوق تو در هدایت ما بی‌نهایت است چشمان روشن تو چراغ هدایت است برپا شده‌ست در دل عالم چه محشری دیگر بتاب ماه خدا! یابن عسکری من تشنه‌ی نگاه توأم أیها العزیز دلتنگ روی ماه توأم أیها العزیز تا کی نصیب ماست «اَرَی الخَلق» و «لا تُری» کی می‌شود نوای «اَنا المَهدی» تو را … از سمت کعبه بشنوم ای جانِ جانِ جان «عَجّل عَلی ظُه
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها
آهنگ وبلاگ