سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که حساب نفس خود کرد سود برد ، و آن که از آن غافل ماند زیان دید ، و هر که ترسید ایمن شد و هر که پند گرفت بینا گردید . و آن که بینا شد فهمید و آن که فهمید دانش ورزید . [نهج البلاغه]
بیستجان لنجان
 
نیمه شعبان روزی که باید ایستاد

نیم? شعبان؛ روزی که باید ایستاد

  درست پاسخ دادی، این طور نیست. چرا که اگر ایستادن ما برای حضرت فقط به صرف احترام بود این گونه باید برای هم? امامان علیهم السلام و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز به پا می خاستیم چراکه احترام آنان نیز واجب است.[1]

پس سرِّ ایستادن چیست؟ نیم? شعبان زمان مناسبی است تا این سئوال را از خود بپرسیم. چرا با شنیدن این نام به پا می خیزیم؟ آیا این حرکت پیامی دارد؟

شیعه در سراسر جهان به عنوان یک قدرت معرفی شده است. قدرت شیعه در حرکت و پویایی آن، دانسته شده است. شیعه همواره منتظر و پا به رکاب است، تا فرمانده خود اعلام قیام کند. ایستادن در هنگام بردن نام «قائم» نماد و نشانه ای است برای نشان دادن این آمادگی.

فرض کن قرار است همراه پدر خود به مسافرتی بروی. پدر صدا می کند: حاضری؟ و تو می گویی: بله. اما همچنان بر سر جای خود نشسته ای و حرکتی نمی کنی. پدر حالت تو را می بیند و با تعجب بار دیگر می پرسد: حاضری؟! و تو باز جواب می دهی بله. آیا پدر که این حالت تو را می بیند، حرف تو را باور می کند؟! اگر حاضری باید بلند شوی توش? سفر خود را آماده کنی و راست قامت جلوی پدر ایستاده و بگویی؛ حاضرم. آن وقت است که پدر با لبخندی، حضور تو را تائید می کند و می گوید: پس برویمحاضر بودن نشانه می خواهد، به سخن نیست. مانند جریان آن خراسانی که به نزد امام صادق علیه السلام آمد و گفت: «ای فرزند رسول خدا! چرا نشسته اید و حق خود را نمی ستانید؟ صدهزار شیعه و پیرو دارید که همگی در پیش روی شما شمشیر خواهند زد! امام به او فرمود: ای خراسانی بلند شو و در تنور بنشین. خراسانی گفت: مرا به آتش نسوزان و عذاب نکن، مرا ببخش خداوند تو را ببخشاید. در همین موقع هارون مکی از در وارد شد و به حضرت سلام داد. حضرت به او فرمود: در تنور بنشین. او وارد تنور شد. امام رو به خراسانی کرد و از او پرسید: در خراسان چند نفر مثل چنین شخصی پیدا می شوند؟! پاسخ داد: به خدا سوگند یک نفر هم پیدا نمی شود.[2]

آری، آمادگی به سخن نیست، باید مانند هارون مکی، مَرد عمل بود.

در روایتی از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده؛ «بر واجبات صبر کنید و با دشمنانتان پایداری کنید، و پیوند خود را با امام منتظرتان مستحکم نمایید.»[3]

چه زمانی از نیم? شعبان بهتر برای میثاقی دوباره با امام زمان خود؟

تا به حال شده به عزیزی قولی بدهی اما بعد زیر قولت بزنی؟ تا به حال شده تصمیمی بگیری اما به آن عمل نکنی؟ شاید تا به حال به امام زمان علیه السلام قولهایی داده ای، اما زیر قولت زده باشی. اما این نیم? شعبان می تواند متفاوت است. می تواند این عید با تمام عیدهای گذشته ام فرق کند. طوری انتظار امامم را بکشم که این انتظار به تمام اعمال و حرکات من جهت بدهد. باید حرکت را آغاز کرد.

می خواهم شبیه کسانی شوم که منتظران واقعی حضرت بودند. در کتابی خواندم: «در قم به مجلس روض? معروفی رفته بودم که در آن هم? حاضران در شور و حال خاصی بودند. یک شب از آن ده شب که آن مجلس برقرار بود، حضرت آیت الله بهجت [4] هم در مجلس شرکت کرده بودند.

وقتی که ذکر مصیبت و مرثیه تمام شد و حضرت آیت الله بهجت می خواستند تشریف ببرند، یکمرتبه من گفتم: "راه باز کنید آقا می خواهند تشریف ببرند،" و منظورم از آقا حضرت آیت الله بهجت بود. دیدم ایشان شروع به لرزیدن کردند و گفتند: "آقا کو؟" یعنی اصلا به خودشان نگرفتند.» چون در عالم یک آقا داریم، آن هم امام زمان علیه السلام است. دیگران همه در برابر آن حضرت نوکرند. حضرت آیت الله بهجت این چنین در کلاس «انتظار» قرار گرفته اند که با شنیدن کلم? «آقا»، ناگهان می لرزند و می گویند: «آقا کو؟» آمادگی و حرکت را از مردان عمل بیاموزیم. آن مقدار به ظهور حضرت ایمان داشت و آن مقدار در تلاش بود برای آمادگی خود، که هر لحظه ظهور حضرت را انتظار داشت.

آری، آمادگی و قیام در برابر لقب مذکور به همین معناست. چنانکه نقل شده: حضور امام رضا علیه السلام در خراسان کلم? «قائم» ذکر شد. حضرت برخاست و دستش را بر سر نهاد و فرمود: «اَللَّهُمَ عَجِّل فَرَجَه وَ سَهِّل مَخرَجَه» خداوندا بر فرجش شتاب کن، و راه ظهور و نهضتش را آسان گردان.[5]

و از روایتی چنین استفاده می شود که این رفتار در عصر امام صادق علیه السلام نیز معمول بوده است. از حضرت صادق علیه السلام سئوال شد: علت قیام در ذکر «قائم» چیست؟ حضرت فرمود: «صاحب الامر غیبتی دارد بسیار طولانی، و از کثرت لطف و محبتی که به دوستانش دارد، هر کس وی را به لقب قائم –که مشعر است به دولت کریم? او، و اظهار تاثری است از غربت او- یاد کند، آن حضرت هم نظر لطفی به او خواهد نمود؛ و چون در این حال، مورد توجه امام واقع می شود سزاوار است از باب احترام به پا خیزد و از خدا تعجیل در فرجش را مسئلت نماید.»[6]

آیت الله سید محمود طالقانی می گوید: «... قیام دستور آمادگی و فراهم کردن مقدمات نهضت جهانی و در صف ایستادن برای پشتیبانی این حقیقت است... این همه فشار و مصیبت، از آغاز حکومت دودمان دنائت و رذالت اموی، تا جنگهای صلیبی و حمل? مغول و اختناق و تعدیل های دولت های استعماری، بر سر هر ملتی وارد می آمد، خاکسترش هم به باد فنا رفته بود؛ لیکن دینی که پیشوایان حق آن دستور می دهند که چون اسم صریح «قائم» موسس دولت حق? اسلام، برده می شود، به پا بایستید و آمادگی خود را برای انجام تمام دستورات اعلام کنید، و خود را همیشه نیرومند و مقتدر نشان دهید، (همچین دینی) هیچ وقت نخواهد مرد».[7]

نیم? شعبان یک وعده گاه است، یک قرار دوباره، قرار با آن یار عزیز؛ یار عزیزی که از ما آمادگی می خواهد و حرکت. آمادگی، از حرکت آغاز می شود و حرکت از انگیزه. چه انگیزه ای بهتر از نیم? شعبان؟! روز ولادت آن امام همام، روز حرکت من و تو به سوی آن حضرت.

پی نوشت:
[1] همانطور که آیت الله سید محمود طالقانی می گوید: «این دستور قیام، شاید (فقط) برای احترام نباشد، و الاّ باید برای خدا و رسول و اولیای مکرم دیگر هم به قیام احترام کرد...»؛ خورشید مغرب، محمد رضا حکیمی، ص264
[2] بحار، 11/139
[3] نعمانی، کتاب الغیبه، ص199
[4] شرح حال، سلوک نامه، آموزه ها و کراماتش را در این کتابها بجویید: «به سوی محبوب»، «در محضر آیت الله بهجت»، «فریادگر توحید»، «نکته های ناب».
[5] بحارالانوار، علامه مجلسی، ج51، ص30
[6] الزام الناصب، شیخ حائری یزدی، ج1، ص271
[7] خورشید مغرب، محمدرضا حکیمی، ص264
منبع: تبیان


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط خدادادموذنی بیستگانی 94/3/15:: 8:38 صبح     |     () نظر
درباره

بیستجان لنجان

وضعیت من در یاهـو
خدادادموذنی بیستگانی
ای آفتاب عشق و عدالت شتاب کن باز آ قنوت باغچه را مستجاب کن این خاک تشنه بی‌تو به باران نمی‌رسد باغ خزان زده به بهاران نمی‌رسد خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست مولای من بیا که جهان بی‌قرار توست تنها تو منجی بشر و آدمیتی اصلاً تویی که فلسفه‌ی خاتمیتی تو سِرّ سجده‌های ملائک بر آدمی تو رازِ سر به مُهرِ سحرهای عالمی ماتمکده‌ست کعبه‌ی بی‌تو، خلیل عشق چشمان توست کعبه، بیا ای دلیل عشق با صد هزار جلوه‌ی مشهود می‌رسی با نغمه‌ی الهی داوود می‌رسی موسی شدی و طور به سویت شتافته‌ست نیل است که به شوق تو سینه شکافته‌ست سیمای تو ز یوسف مصری ملیح‌تر همراه تو مسیح و تو از او مسیح‌تر آیات حسن و فضل و کمال تو بی‌حد است خوی و خصال تو همه عین محمد است همراه توست معجزه‌های محمدی داری به روی شانه عبای محمدی مولا بیا به دین بده روح دوباره‌ای با ذوالفقار فتح، شکوه دوباره‌ای برپاست نهروان و جمل‌های دیگری بیت الحرام و لات و هُبَل‌های دیگری هر سنگ را نگاه تو سجّیل می‌کند یا هر پرنده را چو ابابیل می‌کند باز آ که دست ظلم و ستم را قلم کنی باز آ که باز عدل علی را علم کنی باز آ که در مدینه قیامت به‌پا شود صحن و سرای حضرت زهرا بنا شود در چشم تو شکوه الهی خلاصه است صلح و جهاد تو همه عین حماسه است در هر نگات نور خدا موج می‌زند امید سیدالشهدا موج می‌زند آمیزه‌ی صلابت و احساس دیدنی‌ست در قامتت رشادت عباس دیدنی‌ست سمت تو آب‌های روان سجده می‌کنند بر خاک پات مُلک و مکان سجده می‌کنند بی‌انتهاست نامتناهی‌ست علم تو آئینه‌ی علوم الهی‌ست علم تو تا واژه واژه‌ات ملکوت حقایق است در هر نگات جلوه‌ی صد صبح صادق است داری به دوش پرچم باب الحوائجی در دست توست خاتم باب الحوائجی چشم رئوف توست بهشت برین ما نور ولایتت شده حصن حصین ما دلبستگی به رحمت تو در نهاد ماست پلکی بزن، نگاه تو باب المراد ماست شوق تو در هدایت ما بی‌نهایت است چشمان روشن تو چراغ هدایت است برپا شده‌ست در دل عالم چه محشری دیگر بتاب ماه خدا! یابن عسکری من تشنه‌ی نگاه توأم أیها العزیز دلتنگ روی ماه توأم أیها العزیز تا کی نصیب ماست «اَرَی الخَلق» و «لا تُری» کی می‌شود نوای «اَنا المَهدی» تو را … از سمت کعبه بشنوم ای جانِ جانِ جان «عَجّل عَلی ظُه
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها
آهنگ وبلاگ