سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ای منتهای آرزو ! آیا مرا به آتش می سوزانی ؟ پس امیدم چه می شود ؟ پس آن گاه دوستی ام چه می شود ؟ [امام سجّاد علیه السلام]
بیستجان لنجان
 
بیستگانی درلغت نامه دهخدا
بیستگانی
بیستگانی . (ص نسبی ، اِ مرکب ) منسوب به بیستگان . || ماهیانه که بنوکر دهند. (رشیدی ). مواجب لشکریان و جیره و ماهیانه ? نوکران و هرچیزی که بجهت ایشان مقرر کرده باشند. (برهان ). ماهیانه و مواجب که به لشکریان و چاکران مقرر کرده باشند. (از انجمن آرا). مواجبی بوده است که سالیانه چهار بار به لشکر می داده اند و این رسم دیوان خراسان بوده است . (مفاتیح العلوم ص 42). این کلمه را بعربی «العشرینیة» میگفته اند و شاید پولی بوده است به وزن بیست مثقال چنانکه هزارگانی بمعنی هزار مثقال میگفته اند. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 59): رزق ؛ بیستگانی لشکر. عشرینیة. (مهذب الاسماء) :
به بخشش و گر بیستگانی بود
همه بهر او زرّ کانی بود.

فردوسی .


ز بهر تقرب قوی لشکرت را
سپهر از ستاره دهد بیستگانی .

فرخی .


سپاهی است او را که از دخل گیتی
بسختی توان دادشان بیستگانی .

فرخی .


یکی را ز بن بیستگانی نبخشی
یکی را دوباره دهی بیستگانی .

منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 138).


یکساله بیستگانی کوتوال و پیادگان بدادند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 560). برات لشکربیستگانی به بوسهل اسماعیل روان شد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 470). و بیستگانی نباید داد یک سال تا مال بخزانه بازرسد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 258). و حاجب را گو که لشکر را بیستگانی تا کدام وقت داده است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 54). لشکر او را بیستگانی ترتیب داد که در وجوه مهمات و عوارض حاجات صرف کنند. (ترجمه ? تاریخ یمینی ص 181). سپس سیستان بشورید... و سپاه بیستگانی خواست . (تاریخ سیستان ). لیث علی بیستگانی وعطا همی داد و سپاه بر او جمع شد. (تاریخ سیستان ). و احمدبن اسماعیل چهار بیستگانی سپاه را داد. (تاریخ سیستان ).

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط خدادادموذنی بیستگانی 88/1/19:: 1:16 عصر     |     () نظر
درباره

بیستجان لنجان

وضعیت من در یاهـو
خدادادموذنی بیستگانی
ای آفتاب عشق و عدالت شتاب کن باز آ قنوت باغچه را مستجاب کن این خاک تشنه بی‌تو به باران نمی‌رسد باغ خزان زده به بهاران نمی‌رسد خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست مولای من بیا که جهان بی‌قرار توست تنها تو منجی بشر و آدمیتی اصلاً تویی که فلسفه‌ی خاتمیتی تو سِرّ سجده‌های ملائک بر آدمی تو رازِ سر به مُهرِ سحرهای عالمی ماتمکده‌ست کعبه‌ی بی‌تو، خلیل عشق چشمان توست کعبه، بیا ای دلیل عشق با صد هزار جلوه‌ی مشهود می‌رسی با نغمه‌ی الهی داوود می‌رسی موسی شدی و طور به سویت شتافته‌ست نیل است که به شوق تو سینه شکافته‌ست سیمای تو ز یوسف مصری ملیح‌تر همراه تو مسیح و تو از او مسیح‌تر آیات حسن و فضل و کمال تو بی‌حد است خوی و خصال تو همه عین محمد است همراه توست معجزه‌های محمدی داری به روی شانه عبای محمدی مولا بیا به دین بده روح دوباره‌ای با ذوالفقار فتح، شکوه دوباره‌ای برپاست نهروان و جمل‌های دیگری بیت الحرام و لات و هُبَل‌های دیگری هر سنگ را نگاه تو سجّیل می‌کند یا هر پرنده را چو ابابیل می‌کند باز آ که دست ظلم و ستم را قلم کنی باز آ که باز عدل علی را علم کنی باز آ که در مدینه قیامت به‌پا شود صحن و سرای حضرت زهرا بنا شود در چشم تو شکوه الهی خلاصه است صلح و جهاد تو همه عین حماسه است در هر نگات نور خدا موج می‌زند امید سیدالشهدا موج می‌زند آمیزه‌ی صلابت و احساس دیدنی‌ست در قامتت رشادت عباس دیدنی‌ست سمت تو آب‌های روان سجده می‌کنند بر خاک پات مُلک و مکان سجده می‌کنند بی‌انتهاست نامتناهی‌ست علم تو آئینه‌ی علوم الهی‌ست علم تو تا واژه واژه‌ات ملکوت حقایق است در هر نگات جلوه‌ی صد صبح صادق است داری به دوش پرچم باب الحوائجی در دست توست خاتم باب الحوائجی چشم رئوف توست بهشت برین ما نور ولایتت شده حصن حصین ما دلبستگی به رحمت تو در نهاد ماست پلکی بزن، نگاه تو باب المراد ماست شوق تو در هدایت ما بی‌نهایت است چشمان روشن تو چراغ هدایت است برپا شده‌ست در دل عالم چه محشری دیگر بتاب ماه خدا! یابن عسکری من تشنه‌ی نگاه توأم أیها العزیز دلتنگ روی ماه توأم أیها العزیز تا کی نصیب ماست «اَرَی الخَلق» و «لا تُری» کی می‌شود نوای «اَنا المَهدی» تو را … از سمت کعبه بشنوم ای جانِ جانِ جان «عَجّل عَلی ظُه
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها
آهنگ وبلاگ