سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندرزها، صیقل جانها و جلای دل هایند . [امام علی علیه السلام]
بیستجان لنجان
 
اصفهانابه تونازم که به لنجان زادم

اصفهان جان جهان است و بهشت ایین است

ویژه اکنون که بهار و مه فروردین است     

بیستجان

باغ و گلگشت و چمن در اثر ابر بهار

رشک فردوس برین از سمن ونسرین است

همچو گیسوی زرافشان بتان گاه غروب

نو عروس فلکی پرتو ان زرین است

برف بر قله کوه است عیان از ره دور

وه که این منظره اندر خور بس تحسین است

آب چون عمر گرانمایه شتابان گذرد

داند این نکته هر انکس که حقیقت بین است

ای جوان قدر جوانی خود امروز بدان

که ترا پند حکیمانه پیران این است

خواهی ار نام نکو کسب هنر کن ای دوست

ورنه خود زندگی بی هنران ننگین است

هیچ نادان نشنیدم که به دانا پیروز

چیره گنجشک شنیدی تو که بر شاهین است

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند

هر که در خواب بمانده است بر او نفرین است

اصفهانا به تو نازم که به لنجان زادم

هم در ان جای بمیرم که به مهر اذین است

اصفهان نصف جهان است نباشد به گزاف

من بر انم که جهان جمله جی دیرین است

مردمانش همه اهل هنر و با ادبند

پسر و دخترشان را سخن شیرین است

پایه دانش و فرهنگ و هنر پایه مهر

جای دانشگه و دانشکده ها چندین است

اصفهانی خردمند و خداجو انست

که نکوگوی و نکو خوی و نکو ایین است

زنده رود از وسط شهر خرامان گذرد

گردش ساحل این رود بسی سنگین است

پل بسیار نهاده است بر این رود بزرگ

کاخ بسیار بنا گشته چو حور العین است

هتل و مدرسه و مسجد و عالی قاپو

یادگار صفوی ها ز پی قزوین است

اصفهان در دل ایران دهمت دست خدا

شاد زی زانکه توان خردت بالین است

ای خدا کشور ایران ز بلا دور دار

تا به گیتی سخن از مهر و مه و پروین است

چامه گر ناسره افتاده بر ان خرده مگیر

که مرادیان بسی در گرو تمرین است.

منبع:کلوب دات کام


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط خدادادموذنی بیستگانی 88/7/23:: 5:49 عصر     |     () نظر
درباره

بیستجان لنجان

وضعیت من در یاهـو
خدادادموذنی بیستگانی
ای آفتاب عشق و عدالت شتاب کن باز آ قنوت باغچه را مستجاب کن این خاک تشنه بی‌تو به باران نمی‌رسد باغ خزان زده به بهاران نمی‌رسد خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست مولای من بیا که جهان بی‌قرار توست تنها تو منجی بشر و آدمیتی اصلاً تویی که فلسفه‌ی خاتمیتی تو سِرّ سجده‌های ملائک بر آدمی تو رازِ سر به مُهرِ سحرهای عالمی ماتمکده‌ست کعبه‌ی بی‌تو، خلیل عشق چشمان توست کعبه، بیا ای دلیل عشق با صد هزار جلوه‌ی مشهود می‌رسی با نغمه‌ی الهی داوود می‌رسی موسی شدی و طور به سویت شتافته‌ست نیل است که به شوق تو سینه شکافته‌ست سیمای تو ز یوسف مصری ملیح‌تر همراه تو مسیح و تو از او مسیح‌تر آیات حسن و فضل و کمال تو بی‌حد است خوی و خصال تو همه عین محمد است همراه توست معجزه‌های محمدی داری به روی شانه عبای محمدی مولا بیا به دین بده روح دوباره‌ای با ذوالفقار فتح، شکوه دوباره‌ای برپاست نهروان و جمل‌های دیگری بیت الحرام و لات و هُبَل‌های دیگری هر سنگ را نگاه تو سجّیل می‌کند یا هر پرنده را چو ابابیل می‌کند باز آ که دست ظلم و ستم را قلم کنی باز آ که باز عدل علی را علم کنی باز آ که در مدینه قیامت به‌پا شود صحن و سرای حضرت زهرا بنا شود در چشم تو شکوه الهی خلاصه است صلح و جهاد تو همه عین حماسه است در هر نگات نور خدا موج می‌زند امید سیدالشهدا موج می‌زند آمیزه‌ی صلابت و احساس دیدنی‌ست در قامتت رشادت عباس دیدنی‌ست سمت تو آب‌های روان سجده می‌کنند بر خاک پات مُلک و مکان سجده می‌کنند بی‌انتهاست نامتناهی‌ست علم تو آئینه‌ی علوم الهی‌ست علم تو تا واژه واژه‌ات ملکوت حقایق است در هر نگات جلوه‌ی صد صبح صادق است داری به دوش پرچم باب الحوائجی در دست توست خاتم باب الحوائجی چشم رئوف توست بهشت برین ما نور ولایتت شده حصن حصین ما دلبستگی به رحمت تو در نهاد ماست پلکی بزن، نگاه تو باب المراد ماست شوق تو در هدایت ما بی‌نهایت است چشمان روشن تو چراغ هدایت است برپا شده‌ست در دل عالم چه محشری دیگر بتاب ماه خدا! یابن عسکری من تشنه‌ی نگاه توأم أیها العزیز دلتنگ روی ماه توأم أیها العزیز تا کی نصیب ماست «اَرَی الخَلق» و «لا تُری» کی می‌شود نوای «اَنا المَهدی» تو را … از سمت کعبه بشنوم ای جانِ جانِ جان «عَجّل عَلی ظُه
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها
آهنگ وبلاگ