از حذیفة بن یمان روایت مى کند که گفت: پیامبر خطبه اى ایراد فرمود و آنچه مى باید اتفاق بیفتد به ما اطلاع داد سپس فرمود :
لولم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله عزوجل ذلک الیوم حتى یبعث رجلاً من ولدى اسمه اسمى .
اگر از عمر دنیا جز یک روز بیشتر نمانده باشد. خداوند آن روز را چندان دراز گرداند تا مردى از اولاد من برانگیزد که همنام من باشد.
سلمان برخاست و عرض کرد: اى رسول خدا(ص) از کدام فرزند شما خواهد بود؟ فرمود : از این فرزندم ، و دست روى شانه حسین (ع) گذاشت.
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
انسان، از نخستین ادوار زندگی اجتماعی، متوجه بازگشت و تکرار برخی از رویدادهای طبیعی، یعنی تکرار فصول شد. نیاز به محاسبه در دوران کشاورزی ، یعنی نیاز به دانستن زمان کاشت و برداشت، فصل بندی ها و تقویم دهقانی و زراعی را به وجود آورد. نخستین محاسبه فصل ها، بی گمان در همه جوامع با گردش ماه که تغییر آن آسانتر دیده می شد صورت گرفت. و بالاخره در نتیجه نارسایی ها و ناهماهنگی هایی که تقویم قمری، با تقویم دهقانی داشت، محاسبه و تنظیم تقویم بر اساس گردش خورشید صورت پذیرفت. سال در نزد ایرانیان از زمانی نسبتا کهن به چهار فصل سه ماهه تقسیم شده و همان طور که ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده است آغاز سال ایرانی از زمان خلقت انسان ( یعنی ابتدای هزاره هفتم از تاریخ عالم) روز هرمز از ماه فروردین بود، وقتی که آفتاب در نصف النهار ، در نقطه اعتدال ربیعی ، و طالع سرطان بود.
کلمات کلیدی:
زلفعلی پنجاه و دو ساله، در روستای باباشیخعلی ، شهره ی آفاق بود. آفاق روستا چنان بسته بود که شهرت جهانگیر چون مرگ و خواب نصیب همه می شد. ملت رشیدباباشیخعلی بیست وپنج خانوار بیشتر نبود و دلباختگان شهرت می توانستند در این عرصه ی تنگ بی رنج ومحنت به اوج آرزو برسند. بی بی شهر بانو مادر زلفعلی در نود و هشت سال عمر فقط یک بار تا روستای بیسگون سفر کرد آن وقت چهل سال داشت. در نُه سالگی به خانه ی شوهر رفته بود. ملای دوره گرد می گفت:« خوشا به حال پدری که دختر در خانه اش رنگ نبیند. حضرت زهرا علیها السلام نَُه ساله به خانه ی امام رفت. شیعه ی خالص باید از جده ی سادات تقلید کند. پیغمبر صلوات الله علیه فرمود:« زمین زیر پای عزب می نالد و نفرین می کند.» ملای دوره گرد سالی یکبار هنگام رسیدن شلتوک چند روزی آنجا اتراق می کرد. مسجد نبود در خانه ی کد خدا نماز جماعت می کرد. مسئله می گفت. اگر مشتری داشت و بسیار کم بود فال می دید. دعای ضد جن می داد که جن شرور مزاحم را هفتاد فرسخ می دوانید. رمل هم می دید. اما این تجملِ گران در روستای فقیر طالب نداشت.
کلمات کلیدی: