سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه مغلوب غفلت شود، دلش می میرد . [امام علی علیه السلام]
بیستجان لنجان
 
آیت الله بهجت:اهل محاسبه باشیم

کلمات قصار

 

ما باید اهل محاسبه باشیم، هر چند اهل توبه نباشیم و تدارک نکنیم، خود محاسبه مطلوب است. اگر بدانیم فلان روز، حسینى ـ علیه‏ السّلام ـ و فلان روز یزیدى هستیم، بهتر از این است که اصلاً ندانیم یزیدى هستیم یا حسینى.

 

سرانجام ممکن است روزى به خود بیاییم و بخواهیم تدارک کنیم. با توجه به عیوب خویش و اصلاح آن‏ها، فرصت رسیدگى به حساب هر روز خود را نداریم، چه رسد به حساب مردم!

 

«أَفْضَلُ النّاسِ مَنْ شَغَلَتْهُ مَعایِبُهُ عَنْ عُیُوبِ النّاسِ.»(1) برترین مردم کسى است که پرداختن به عیوب خود، او را از توجّه به عیوب مردم باز دارد. به فکر خود باشیم، خود را اصلاح کنیم. اگر به خود نرسیدیم و خود را اصلاح نکردیم، نمى ‏توانیم دیگران را اصلاح کنیم.

 

به فکر خود باشیم، خود را اصلاح کنیم. اگر به خود نرسیدیم و خود را اصلاح نکردیم، نمى ‏توانیم دیگران را اصلاح کنیم.

منبع:مذهبی ها


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط خدادادموذنی بیستگانی 91/11/14:: 3:2 عصر     |     () نظر
 
مذاکرات سقیفه

 

در جلسه ای که بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله، در سقیفه برگزار شد، حواشی زیادی وجود داشت. از جمله ی آن حواشی گفتگوی میان یکی از انصار با خلیفه ی دوم درباره ی خلیفه ی بعد از پیامبربود؛ و نکته ی دیگری که در ادامه ی این مطلب خواهد آمد، سخنی است که ابن ابی الحدید، درباره ی این گفتگو، از استاد خودش نقل می کند.

حاشیه ای جالب از سقیفه

در خلال جلسه ی سقیفهیکی از انصار به نام حباب بن منذر، که طرفدار انتقال خلافت به جبهه ی انصار بود، در انجمن سقیفه، رو به خلیفه ی دوم کرد و گفت: ما هرگز با زمامداری شما مخالف نیستیم و بر این کار حسد نمی ورزیم، ولی از آن می ترسیم که زمام امور بهدست افرادی بیفتد کهما، فرزندان و پدران و برادران آنان را در معرکه های جنگ و برای محو شرک و گسترش اسلام کشته ایم؛ زیرابستگان مهاجران به وسیله ی فرزندان انصار و جوانان ما کشته شده اند. چنانچه همین افراد در رأس کار قرار گیرند وضع ما قطعاًدگرگون خواهد شد.

سخنی از ابن ابی الحدید 

ابن ابی الحدید بعد از نقل این داستان در کتابش، می نویسد:

من در سال 610 هجری کتاب "سقیفه" تألیف احمد بن عبدالعزیز جوهری را نزد"ابن ابی زید نقیب بصره" می خواندم. هنگامی که بحث به سخن حباب بن منذر رسید، استادم گفت:

« پیش بینی حباب بسیار عاقلانه بود و آنچه او ازآن می ترسید در حمله ی مسلم بن عقبه به مدینه، که این شهر به فرمان یزید مورد محاصره قرار گرفت، رخ داد و بنی امیه انتقام خون کشتگان بدر را از فرزندان انصار گرفتند.سپس استادم مطلب دیگری را نیز یاد آوری کرد و گفت: آنچه را که حباب پیش بینی می کرد، پیامبر نیز آن را پیش بینی کرده بود. او نیز از انتقام جویی و کینه توزی برخی از اعراب نسبت به خاندان خود می ترسید، زیرا می دانست که خون بسیاری از بستگان ایشان در معرکه های جهاد به وسیله ی جوانان بنی هاشم ریخته شده است و می دانست که اگر زمام کار در دست دیگران باشد چه بسا کینه توزی، آنان را به ریختن خون فرزندان خاندان رسالت برانگیزد. از این جهت، مرتباً درباره ی علی سفارش می کرد و او راوصی و زمامدار امت معرفی می نمود تا بر اثر موقعیت و مقامی که خاندان رسالت خواهند داشت خون علی و اهل بیت وی مصون بماند....»

اگر چه سخن استاد ابن ابی الحدید، از این جهت که سفارش پیامبربه امیرالمومنینرا صرفا ناشی از نگرانی شخص پیامبر از آینده ی امت و رفتار آنان با اهل بیت(و نه دستوری از جانب خداوند) می داند، سخن دقیقی نیست، اما در جای خود، قابل تامل است!

--------------------------------------------

با تصرف و تلخیص از فروغ ولایت آیت الله جعفر سبجانی

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط خدادادموذنی بیستگانی 91/11/7:: 9:48 صبح     |     () نظر
 
چندشغله هانخوانند!!!(شهداشرمنده ایم)

در تابستان سال 1332 در روستای کردکلای بخش جویبار در خانواده‌ای کشاورز متولد شد؛ چون پدرش پیش از تولد او فوت کرده بود، مادر نام پدر را بر او نهاد و بدین ترتیب ذبیح‌الله عالی چشم به جهان گشود.

تحصیلات ابتدایی را در روستای محل تولد خود گذراند و پس از آن برای ادامه تحصیلات به قائم شهر مهاجرت کرد؛ در کنار تحصیل به ورزش کشتی محلی علاقه بسیار داشت و دارای روحیه پهلوانی و منش مردانگی بود.

 

در سال 1355 ازدواج کرد؛ پیش از انقلاب کشاورزی می‌کرد و پس از آن، دو سال در یکی از هنرستان‌های «بابل» و مدت کمی هم در کمیته انقلاب اسلامی (سابق) در «قائم شهر» مشغول خدمت بود.

در 26 مهر 1360 به عضویت رسمی سپاه پاسداران ساری درآمد و با تشکیل یک گروه ضربت در عملیات‌های درون شهری علیه منافقین فعالیت داشت؛ از دهم اسفند 1360 تا پانزدهم اردیبهشت 1361 در لباس جانشین گردان در منطقه عملیاتی مریوان انجام وظیفه می‌کرد و از شانزدهم آبان 1361 به سمت فرماندهی گردان مسلم عقیل (ع) لشکر 25 کربلا منصوب شد.

در اواخر سال 1362 در عملیات والفجر 6 در منطقه عملیاتی دهلران، گردان مسلم بن عقیل (ع) تحت فرماندهی عالی، پیشقراول عملیات بود؛ آنها از خطوط مقدم گذر کردند تا اینکه در پاسگاه چیلات در خاک عراق به محاصره نیروهای دشمن درآمدند و عالی پس از نبرد دلیرانه در سوم اسفند 1362 به همراه گروهی از نیرو‌هایش به شهادت رسید. به علت شرایط سخت عملیات و عقب نشینی سریع نیروهای خودی، جنازه وی در خاک عراق ماند و سرانجام در سال 1372 پیکر شهید ذبیح اللّه عالی توسط گروه‌های تفحص در منطقه عملیاتی چیلات کشف و پس از تشییع در گلزار شهدای کردکلا به خاک سپرده شد.

از شهید ذبیح اللّه عالی به هنگام شهادت، پنج فرزند به نام‌های زینب، صفیه، علیرضا، روح الله و محمدباقر به یادگار مانده است.

او به خاطر بضاعت خوب مالی، در یک درخواست کتبی از سپاه محل کارش خواست تا به اندازه 2000 تومان (در سال 61) از اصل حقوقش کسر و صرف کمک به جبهه کنند؛ این در حالی است که در آن دوران، حقوق پاسداران از ماهی 3000 تومان بیشتر نمی‌شد.


بسمه تعالی

از: پاسدار عملیات ذبیح الله عالی

به: کارگزینی سپاه ساری

موضوع: کسر کردن حقوق ماهیانه

محترماً به عرض می‌رسانم چون اینجانب دارای چهار هکتار زمین زراعتی آبی و خشکه هستم و درآمد زیادی دارم و همین طور به خاطر اینکه حقوق من زیاد است، درخواست می‌نمایم که در اسرع وقت از حقوق ماهیانه من حدود 2000 تومان کسر نمایید.

خداوند همه ما را خدمتگزار اسلام و امام قرار بدهد. آمین

ذبیح الله عالی

این نامه می‌تواند نمونه خوبی باشد برای سنجش رفتار کسانی که امروز در ادارات و نهادهای دولتی حقوق دریافت می‌کنند، اما عموماً از دریافت‌های ماهیانه خود ناراضی هستند و عملاً ادارات دولتی را میدان مسابقه‌ای کرده‌اند برای کار کمتر و دریافتی بیشتر!

منبع: هفته نامه یالثارات الحسین - 6 دی 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط خدادادموذنی بیستگانی 91/11/7:: 9:32 صبح     |     () نظر
 
خواستگاری و ازدواج در کلام رسول اکرم صلی الله علیه و آله

 به مناسبت دهم ربیع الاول سالروز ازدواج رسول اکرم صلی الله علیه و آله و حضرت خدیجه سلام الله به مرور سخنان پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله در زمینه خواستگاری و ازدواج می پردازیم :

- هنگامی که کسی به خواستگاری می آید که منش و آیین او خوشایند شماست ، به او پاسخ مثبت بدهید  که اگر چنین نکنید فتنه و تباهی در زمین گسترش خواهد یافت. ( نهج الفصاحه / ح 130)

- بهترین ازدواج آن است که آسان تر انجام گیرد.( نهج الفصاحه / ح 1506)

- هنگامی که چهره های همسان و هم شان به خواستگاری دختران آمدند ، آنان را به ازدواج آنها در آورید و در مورد آنها چشم به راه رویدادها نمانید.(ح193)

- هنگامی که یکی از شما از زنی خواستگاری نمود و موی خود را رنگ می نهد ، باید به او اعلام دارد که مویش را رنگ می کند.(ح202)

- بنیاد ازدواج را پر شکوه سازید و آن را آشکار کنید.(ح313)

- ازدواج کنید که من بر فزونی شمار شما حق طلبان می بالم.(ح568)

- سه چیز است که شوخی در آن نیست : طلاق ، ازدواج ، آزاد کردن برده(ح1263)

- بر خدا بایسته است که هر کسی را که بخاطر پاکی ورزیدن و دوری جستن از محرمات خدا ازدواج می کند یاریش رساند.(ح1396)

- زن زیبای نازا را واگذارید و با سیاه پوستی که بچه می آورد ازدواج کنید ، چرا که من در روز رستاخیز بر فزونی شمار شما بر دیگر جامعه ها می بالم.(ح1570)

- با زن خوب بخاطر چهارچیز ازدواج می شود: بخاطر ثروت او ، بخاطر شرافت او ، بخاطر زیبایی او و بخاطر دین داری او ; و تو زن دین باور دین دار بیاب و بگیر که چنین زنی نشان نیک بختی ست.(ح1183)

- از برترین میانجی گری ها آن است که انسان میان دو تن ، در کار ازدواج میانجی گری نماید.(ح3073)

- دو رکعت نماز همسردار دارد برتر از هفتاد رکعت نماز بدون همسر است.(ح1670)

- هر جوانی که در آغاز جوانی ازدواج کند شیطان او بانگ می زند که : وای بر او ، دین و آیین خود را از دستبرد من در امان داشت.(ح1034)

- بهترین مهریه ها سبک ترین آن هاست.(ح1489)

- از نشانه های خجسته بودن زن اینست که خواستگاریش آسان باشد و مهریه اش سبک .(ح929)

- به وسیله ازدواج و تشکیل خانواده رزق و روزی بجویید.(ح481)

- برای نسل خود مادری مناسب برگزینید که زنان فرزندانی بسان برادران و خواهران خود می آورند.(ح1132)

منبع نهج الفصاحه-نقل ازسایت روشنا


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط خدادادموذنی بیستگانی 91/11/3:: 8:31 عصر     |     () نظر
 
ازدواج ازدیدکودک!!!

نام : کمال

 کلاس : دبستان

 موزو انشا : عزدواج

 هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم

 تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است

 حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند

 در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم

 از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود

 در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهم اشق است !

 اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید

 من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم

 مهریه وشیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند

 همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی دایی مختار با پدر خانومش حرفش بشود

 دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود..خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد. البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند!

اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد. می گفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید . ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست. از آن موقه خاله با من قهر است

 قهر بهتر از دعواست.آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری می کند بعد خانومش می رود دادگاه شکایت می کند بعد می آیند دایی مختار را می برند زندان!

 البته زندان آدم را مرد می کند.عزدواج هم آدم را مرد می کند، اما آدم با عزدواج مرد بشود خیلی بهتر است!

 این بود انشای من.

سرویس اجتماعی تعامل

 

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط خدادادموذنی بیستگانی 91/10/30:: 11:9 صبح     |     () نظر
 
سلیم النفس!!!

تا همین چند سال پیش وقتی از کسی تعریف می کردن، می گفتن فلانی آدم سلیم النفسیه یا خیلی سلیم النفسه؛ یعنی خیلی آدم درستکار و قابل اعتمادیه ، اما در چند سال اخیر نگاه ها بیشتر متوجه سلامت تن و جسم شده و همه دغدغه ها به اون سمت می چرخه ، گویی سلامت نفس و روان خیلی فعلا اهمیت نداره ! در حالیکه می دانیم بسیاری از ناراحتی های جسمی در زمان ما خودش از همین بیماری روح و روان ریشه گرفته ، افسردگی ها ، اضطراب ها واسترس ها که خود عامل بیماری های جسمی میشن ، از بیماری روح و روان و نداشتن سلامت نفس بوجود اومدن و در سطح وسیع همه گیر شدن. حالا چطور، یک کمی فکر کنیم : پیمان شکنی و نقض قول و قرار ، گسترش دروغ ، بی اعتمادی ،خیانت در امانت ، بی توجهی به پاکی مال و نگاه ها ، گسترش چشم و هم چشمی ، آزمندی و طمع ورزی ، حسادت و ... اینها همگی یک دسته از بیماری های نفسانی است که آثار جسمانی و بدنی هم دارند. تازه باعث بسیاری از بیماری ها و مشکلات اجتماعی و اقتصادی هم میشن. خوب کی باید ما رو بیدار کنه؟ کی باید مارو درمون کنه؟ تا کی باید غفلت کنیم و نسبت به مسائل روحی و روانی کم توجهی کنیم. اینهمه بیراهه رفتیم و دیدیم ثمرشو، آیا وقتش نرسیده دور بزنیمو سلامت روح و روان خودمون را اولین اولویتمون قرار بدیم. بیاییم از خودمون شروع کنیم.

منبع :مجله پزشکی مادرسلامت روان


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط خدادادموذنی بیستگانی 91/10/30:: 10:23 صبح     |     () نظر
 
انتخاب اصلح ازدیدگاه امام علی (ع)

حضرت علی علیه ‏السلام

در سیره حکومتی خویش بسیار مراقب بودند

تا افراد صالح و شایسته را برای اداره امور انتخاب کنند

و کسانی را که لیاقت، شایستگی و برتری بیشتری نسبت به سایرین دارند،

برای انجام مسئولیت برگزینند. آن حضرت هرگز اجازه نمی‏دادند والیان ناشایست بر

مردم حکومت کنند؛ چنان که همه افرادی را که عثمان بر سر کار آورده بود،

از کار برکنار نمودند و افرادی را که شایستگی کافی برای

انجام مسئولیت داشتند، بر سر کار آوردند؛

زیرا آنان پست و مقام خود را

یا به سبب اشرافیت

و یا بازیهای سیاسی به دست آورده بودند.

حتی خود معاویه را نیز که از سران قبیله قریش بود، از کار برکنار نمودند.

ابن عباس می‏گوید: «وقتی از مکه به مدینه بازگشتم، زمانی بود که مردم با علی علیه‏السلام بیعت کرده بودند. به منزل علی علیه‏السلام رفتم و دیدم مغیرة بن شعبه با حضرت خلوت کرده است. صبر کردم تا مغیره از منزل خارج شد. نزد حضرت رفتم و پرسیدم: مغیره چه می‏گفت؟ حضرت فرمودند: مغیره دو بار نزد من آمد.

یک بار از من خواست تا معاویه را از کار برکنار نکنم، ولی چون نتیجه‏ای نگرفت، بار دوم نزد من آمد و از من خواست که وی را برکنار کنم. ابن عباس گفت: مغیره بار اول از روی خیرخواهی از تو درخواست ابقای معاویه را کرد و بار دوم به تو خیانت ورزید.
حضرت فرمود: حال، چه نصیحتی داری؟ ابن عباس گفت: من نیز از تو می‏خواهم که معاویه را ابقا کنی؛ زیرا اگر چنین نکنی، درباره بیعت بازخواست خواهی شد و قتل عثمان را به گردن تو خواهند گذاشت و شام را بر ضد تو خواهند شوراند و از طرف دیگر، من از طلحه و زبیر نیز ایمن نیستم که بر تو نیاشوبند و عراق را بر ضد تو بسیج نکنند. حضرت فرمود: اینکه گفتی: «صلاح است معاویه را ابقا کنم»؛ به خدا سوگند شک ندارم که خیرخواهی است، اما زود گذر است و دینم مرا ملزم می‏سازد که تمام کارگزاران عثمان را برکنار سازم. اگر پذیرفتند که به خیر و صلاح خودشان است و اگر نپذیرند سر و کارشان با شمشیر است.
بار دیگر ابن عباس از حضرت خواست که چند روزی از خلافت کناره‏گیری کند و بعد که اوضاع آرام شد باز گردد. چون مردم کسی بهتر از او را ندارند، باز به سراغ او خواهند رفت و دوباره با او بیعت خواهند کرد و یا اینکه معاویه را ابقا کند.
حضرت این بار نیز نپذیرفت و فرمود حتی یک ساعت هم معاویه را ابقا نخواهد کرد. [1] .
بنابراین، آن حضرت به وظیفه سنگین و الهی خودش عمل نمود. امام نه تنها عدالت را فدای امیال و حکومت خویش نکرد، بلکه خود و حکومتش را فدای حق و عدالت کرد. حضرت علی علیه‏السلام در مورد انتخاب فرد شایسته برای حکومت و ویژگی او چنین می‏فرمایند: «اَیُّهَا النّاسُ اِنَّ اَحقَّ النّاسِ بِهذَا الاَمرِ اَقْواهُم عَلَیْهِ، و اَعْلَمُهُمْ بِاَمْرِاللّه‏ِ فیهِ؛ [2] ای مردم سزاوارترین کس به حکومت، قوی‏ترین مردم نسبت به آن و داناترین آنان به فرمان خداوند در مورد آن است.»

-
[1] تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ج4، ص439. 
[2] نهج البلاغه، خطبه 173.

 

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط خدادادموذنی بیستگانی 91/10/27:: 8:22 صبح     |     () نظر
 
ازدواج بابی حجاب

یکی از دوستانم مدتی پیش می خواست ازدواج کنه، و دور از جون عاشق شده بود، به این معنی دور از جون، چون اصولاً معتقدم آدم باید بعد از ازدواجش و اون هم کم کم عاشق باشه، و اون عشق هست که واقعیه، چون به واسطه شناخت به دست می آد، ولی شما فکر کنید یه پسر، از راه نرسیده، یه دختر رو می بینه و عاشق میشه، عاشق چی؟ عاشق اخلاقش؟! عاشق رفتارش؟! عاشق چی؟و یک مسئله دیگه هم هست که، مگه هر کی به هر کیه؟ که عاشق یه دختر نا محرم و غریبه بشه؟ 
پس به نظرم عشق قبل از ازدواج و به این معنایی که تو جامعه غوغا کرده، یه احساس کاملاً بدنی هست و اگر هم روحی باشه، از روح بیمار سر چشمه گرفته است، و با اون عشق مقدس هیچ میانه ای نداره، البته سوژه خوبی واسه فیلم های هندی، و صد البته فیلم های زیبای!!! ایرانی امرزی نیز هست، که دو نفر تو یه اتفاق کاملاً اتفاقی تر!!! با هم آشنا می شن و ازدواج می کنند، بعد هم تا آخر عمر به خوبی و خوشی با هم زندگی می کنند...!

دوست دختر، دوست پسر، عشق، قشنگ، زیبا

بهتره بریم سر اصل موضوع (البته منظورم امر خیر نیست، منظور ماجرایی هست که می خوام بنویسم) ادامه مطلب...

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط خدادادموذنی بیستگانی 91/10/27:: 8:21 صبح     |     () نظر
 
آتش زدن کعبه

به گزارش فرهنگ نیوز: امروز مصادف است با سالروز آتش زدن خانه خدا به دست سپاهیان یزید که این امر لکه ننگ دیگری را در آخرین روزهای زندگی این جنایتکار ثبت کرد. 

ماجرای آتش زدن خانه خدا

 پس از آن که عمرو بن سعید أشدق و عبید الله بن زیاد دستور یزید بن معاویه مبنی بر حمله به مکه را نپذیرفتند یزید به مسلم بن عقبه دستور حمله را صادر کرد. (1)

ابن اثیر در تاریخش ماجرا را این گونه تشریح می کند: پس از آن که کار مسلم از کشتار مردم مدینه و غارتشان به اتمام رسید با همراهانش برای نابودی ابن زبیر به سوی مکه حرکت کردند ... پس از آن که به منطقه "مشلل" رسیدند مرگ او را امان نداد و جانش را گرفت. بعد از مرگ او حصین بن نمیر لشکریان را حرکت داد تا به مکه رسیدند ... مردم مکه مقاومت کردند از باقیمانده محرم و تمام صفر و سه روز از ربیع الاوّل را با هم جنگیدند که در نهایت با منجنیق به خانه خدا حمله کرده و آن را به آتش کشیدند و بدین وسیله ابن زبیر را محاصره نمودند... .(2)

ابن قتیبه در کتاب امامت و سیاست می گوید: (حصین) بن نمیر حرکت کرد تا به مکه رسید و گروهی را فرستاد تا بخش مسفله (محله پایین) مکه را تصرّف کردند که منجنیق هایشان را در آن جا نصب کردند و به لشکریانش دستور داد که هر روز تعداد ده هزار سنگ بزرگ و صخره به سمت مسجد الحرام پرت کنند. (3)  یعقوبی نیز مثل همین سخن را در تاریخش آورده است.(4)

ادامه مطلب...

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط خدادادموذنی بیستگانی 91/10/27:: 8:15 صبح     |     () نظر
 
خطرناک ترازدجال!!!!!

امام رضا ( علیه السّلام ) فرمود:
بعضى از کسانى که ادّعاى محبّت و دوستى ما را دارند، ضررشان براى شیعیان ما از دجّال بیشتر است
حسن گفت: عرض کردم اى پسر رسول خدا( صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم ) به چه علّت؟ 
فرمود: به خاطر دوستی ‏شان با دشمنان ما و دشمنى ‏شان با دوستان ما. و هر گاه چنین شود، حقّ و باطل به هم در آمیزد و امر مشتبه گردد و مؤمن از منافق باز شناخته نشود.صفات الشیعه ص 8


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط خدادادموذنی بیستگانی 91/10/27:: 8:13 صبح     |     () نظر
<      1   2   3   4   5      >
درباره

بیستجان لنجان

وضعیت من در یاهـو
خدادادموذنی بیستگانی
ای آفتاب عشق و عدالت شتاب کن باز آ قنوت باغچه را مستجاب کن این خاک تشنه بی‌تو به باران نمی‌رسد باغ خزان زده به بهاران نمی‌رسد خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست مولای من بیا که جهان بی‌قرار توست تنها تو منجی بشر و آدمیتی اصلاً تویی که فلسفه‌ی خاتمیتی تو سِرّ سجده‌های ملائک بر آدمی تو رازِ سر به مُهرِ سحرهای عالمی ماتمکده‌ست کعبه‌ی بی‌تو، خلیل عشق چشمان توست کعبه، بیا ای دلیل عشق با صد هزار جلوه‌ی مشهود می‌رسی با نغمه‌ی الهی داوود می‌رسی موسی شدی و طور به سویت شتافته‌ست نیل است که به شوق تو سینه شکافته‌ست سیمای تو ز یوسف مصری ملیح‌تر همراه تو مسیح و تو از او مسیح‌تر آیات حسن و فضل و کمال تو بی‌حد است خوی و خصال تو همه عین محمد است همراه توست معجزه‌های محمدی داری به روی شانه عبای محمدی مولا بیا به دین بده روح دوباره‌ای با ذوالفقار فتح، شکوه دوباره‌ای برپاست نهروان و جمل‌های دیگری بیت الحرام و لات و هُبَل‌های دیگری هر سنگ را نگاه تو سجّیل می‌کند یا هر پرنده را چو ابابیل می‌کند باز آ که دست ظلم و ستم را قلم کنی باز آ که باز عدل علی را علم کنی باز آ که در مدینه قیامت به‌پا شود صحن و سرای حضرت زهرا بنا شود در چشم تو شکوه الهی خلاصه است صلح و جهاد تو همه عین حماسه است در هر نگات نور خدا موج می‌زند امید سیدالشهدا موج می‌زند آمیزه‌ی صلابت و احساس دیدنی‌ست در قامتت رشادت عباس دیدنی‌ست سمت تو آب‌های روان سجده می‌کنند بر خاک پات مُلک و مکان سجده می‌کنند بی‌انتهاست نامتناهی‌ست علم تو آئینه‌ی علوم الهی‌ست علم تو تا واژه واژه‌ات ملکوت حقایق است در هر نگات جلوه‌ی صد صبح صادق است داری به دوش پرچم باب الحوائجی در دست توست خاتم باب الحوائجی چشم رئوف توست بهشت برین ما نور ولایتت شده حصن حصین ما دلبستگی به رحمت تو در نهاد ماست پلکی بزن، نگاه تو باب المراد ماست شوق تو در هدایت ما بی‌نهایت است چشمان روشن تو چراغ هدایت است برپا شده‌ست در دل عالم چه محشری دیگر بتاب ماه خدا! یابن عسکری من تشنه‌ی نگاه توأم أیها العزیز دلتنگ روی ماه توأم أیها العزیز تا کی نصیب ماست «اَرَی الخَلق» و «لا تُری» کی می‌شود نوای «اَنا المَهدی» تو را … از سمت کعبه بشنوم ای جانِ جانِ جان «عَجّل عَلی ظُه
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها
آهنگ وبلاگ