سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه خداوند، بنده ای را دوست بدارد، عمل کردن به هشت صفت را به او الهام فرماید : چشمْ فروپوشیدن از محارم خدا، ترس از خداوند ـ جلّ ذِکرُه ـ، شرم، بردباری، شکیبایی، امانتداری، راستی و بخشندگی . [امام صادق علیه السلام]
بیستجان لنجان
 
کدوم دسته هستی؟

کدوم دسته هستی؟

مردم بر سه دسته اند؛ یک دسته را فقط خدا قبولشون میکنه، یک دسته را فقط شیطان و دسته آخر را نه خدا مى پذیرد و نه شیطان...

اول آخریش رو میگم:

اون دسته اى که نه مورد قبول شیطان و نه مورد قبول خدا، کسانى هستند که با آبروى مردم بازى مى کنند و با هر وسیله ممکن مى خواهند حیثیت و آبروى مؤمنان را لگد مال کنن.
بعضی آدما کارهایی می کنن که خدای از مادر مهربون تر وعده عذاب میده [1]، این لگد مالی آبرو هم بخشی از اونهاست.
راه های این کار هم متفاوت هست، هر کسی به شخصیت خودش راهی پیدا می کنه بهتر بگم ، بهونه سازی میکنه تا اون کار انجام بشه.

یکی میگه تا دل مومن رو شاد کنم؛ آخه با مرام ، دلت رضا میده حیثیت یکی رو بشوری بخاطر خندوندن!؟ حالا چطور دلم خوش بشه پشت سر من ، منو مسخره نکنی؟

ممکنه از راه ایجاد بدبینى در ذهندیگران باشه، این روش هم ضررش کم نیست چون تا قیافه گوینده رو میبینند میگن: هوففففف باز این یارو داره میاد.

جایی به نقل از امیرالمؤمنین علیه السلام خونده بودم: کسى که به مردم گمان بد داشته باشد از همه کس مى ترسد و وحشت دارد.[2]

ممکنه از راه غیبت کردن باشه که حق الناس هست برا همین گفته شده « بدتر از زنا » هست.[3]

یا ممکنه از راه القاب زشت و تحقیر کردن و کوچیک کردن دیگران باشه [4] که نوعی از تکبر حساب میشه و متکبر هم که دیگه تو عقلش باید شک کرد.[5]

یه روایتی از امام صادق ع منقول هست که مى‏فرمایند:
من روى على مؤمن روایة یرید بها شینه، و هدم مروته، لیسقط من اعین الناس، اخرجه اللَّه من ولایته الى ولایة الشیطان، فلا یقبله الشیطان!
یعنی: " کسى که به منظور عیب جویى و آبرو ریزىِ مؤمنى سخنى نقل کند تا او را از چشم مردم بندازه، خداوند او را از ولایت خودش بیرون کرده، به سوى ولایت شیطان مى‏فرسته و اماااا، شیطان هم اون رو نمى‏پذیره.[6]

یادمون نره این مدل گناه ها چند منظوره هست یعنی چند گناه هم زمان انجام میشه، ممکنه «مراء» «غیبت» «دروغ» «بهتان» «تهمت» و ... باشه.

راهکار های خیلی ساده و مختصر:

این بیماری معمولا زمانی اتفاق می افته که زبون مشغول نباشه، پس اولین راه کار مشغول کردن زبون به چیرهای خوبه، موضوع برا صحبت پیش بیاریم، مثل: مسایلی که در طول روز اتفاق می افته، خبر جالبی که خوندیم یا اخبار گفته، برنامه ای که برای زندگی یا کارمون داریم و ....

یه راه کاره دیگه اینه که «یادمون باشه، عیب خودمون انقدر زیاد هست که دیگه نوبت به دیگران نمیرسه»[7]

دسته دوم و اول هم باشه سری بعد انشالله

بیشتر مواظب خودت باش

_________ ______________ ________

[1] عن النبی صلى اللَّه علیه و آله: و الّذی نفسی بیده، اللَّه أرحم بعبده من الوالدة الشّفیقة لولدها. انوار الهدایة/101

[2] سندش رو پیدا نکردم ، لذا اگر پیدا کردید در همین بخش بصورت نظر قرار بدید تا جایگزین کنم.

[3] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏72، ص: 223

[4] حجرات آیات 10 و 11

[5] غرر الحکم، صفحه 448

[6] وسائل الشیعه جلد 8 باب 157 حدیث 2 صفحه 608

[7] نهج البلاغة-ترجمه دشتى، ص: 261

منبع:آسفالت(حجت الاسلام عطاریه)
 

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط خدادادموذنی بیستگانی 92/1/26:: 9:47 عصر     |     () نظر
درباره

بیستجان لنجان

وضعیت من در یاهـو
خدادادموذنی بیستگانی
ای آفتاب عشق و عدالت شتاب کن باز آ قنوت باغچه را مستجاب کن این خاک تشنه بی‌تو به باران نمی‌رسد باغ خزان زده به بهاران نمی‌رسد خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست مولای من بیا که جهان بی‌قرار توست تنها تو منجی بشر و آدمیتی اصلاً تویی که فلسفه‌ی خاتمیتی تو سِرّ سجده‌های ملائک بر آدمی تو رازِ سر به مُهرِ سحرهای عالمی ماتمکده‌ست کعبه‌ی بی‌تو، خلیل عشق چشمان توست کعبه، بیا ای دلیل عشق با صد هزار جلوه‌ی مشهود می‌رسی با نغمه‌ی الهی داوود می‌رسی موسی شدی و طور به سویت شتافته‌ست نیل است که به شوق تو سینه شکافته‌ست سیمای تو ز یوسف مصری ملیح‌تر همراه تو مسیح و تو از او مسیح‌تر آیات حسن و فضل و کمال تو بی‌حد است خوی و خصال تو همه عین محمد است همراه توست معجزه‌های محمدی داری به روی شانه عبای محمدی مولا بیا به دین بده روح دوباره‌ای با ذوالفقار فتح، شکوه دوباره‌ای برپاست نهروان و جمل‌های دیگری بیت الحرام و لات و هُبَل‌های دیگری هر سنگ را نگاه تو سجّیل می‌کند یا هر پرنده را چو ابابیل می‌کند باز آ که دست ظلم و ستم را قلم کنی باز آ که باز عدل علی را علم کنی باز آ که در مدینه قیامت به‌پا شود صحن و سرای حضرت زهرا بنا شود در چشم تو شکوه الهی خلاصه است صلح و جهاد تو همه عین حماسه است در هر نگات نور خدا موج می‌زند امید سیدالشهدا موج می‌زند آمیزه‌ی صلابت و احساس دیدنی‌ست در قامتت رشادت عباس دیدنی‌ست سمت تو آب‌های روان سجده می‌کنند بر خاک پات مُلک و مکان سجده می‌کنند بی‌انتهاست نامتناهی‌ست علم تو آئینه‌ی علوم الهی‌ست علم تو تا واژه واژه‌ات ملکوت حقایق است در هر نگات جلوه‌ی صد صبح صادق است داری به دوش پرچم باب الحوائجی در دست توست خاتم باب الحوائجی چشم رئوف توست بهشت برین ما نور ولایتت شده حصن حصین ما دلبستگی به رحمت تو در نهاد ماست پلکی بزن، نگاه تو باب المراد ماست شوق تو در هدایت ما بی‌نهایت است چشمان روشن تو چراغ هدایت است برپا شده‌ست در دل عالم چه محشری دیگر بتاب ماه خدا! یابن عسکری من تشنه‌ی نگاه توأم أیها العزیز دلتنگ روی ماه توأم أیها العزیز تا کی نصیب ماست «اَرَی الخَلق» و «لا تُری» کی می‌شود نوای «اَنا المَهدی» تو را … از سمت کعبه بشنوم ای جانِ جانِ جان «عَجّل عَلی ظُه
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها
آهنگ وبلاگ