سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر می خواهید دوستان و برگزیدگان خدا باشید، به آن که به شما بدی می کند، نیکی کنید و از آن که به شما ستم می کند، درگذرید و بر آن که از شما روی می گرداند، سلام کنید . [عیسی علیه السلام]
بیستجان لنجان
 
فضایل حضرت فاطمه زهراسلام الله علیهااززبان عایشه

فاطمه زهرا «حوراء انسیه»

 حدیث اول (1) 
فاطمة حوراء أنسیة 
عن عائشة، قالت: قلت: یا رسول‏اللَّه ما لک؟ إذا جاءت فاطمة قبلتها حتى تجعل لسانک فى فیها کله، کأنک ترید أن تلعقها عسلا؟ قال: نعم یا عائشة، طنى لما أسرى بى إلى السماء أدخلنى جبرئیل الجنة، فناولنى منها تفاحة فأکلتها فصارت نطفة فى صلبى فلما نزلت واقعت خدیجة، ففاطمة من تلک النطفة و هى حوراء إنسیة، کلما إشتقت إلى الجنة قبلتها.


حدیث اول:
 فاطمه حوریه‏اى انسان‏گونه 
... از عایشه نقل است که مى‏گوید: 
گفتم: اى رسول خدا (ص)! شما را چه شده است؟ هنگامى که فاطمه (س) مى‏آید او را مى‏بوسید و حتى زبانتان را در دهانش مى‏گذارید، مثل اینکه مى‏خواهید عسل به او بخورانید؟ 
پیامبر (ص) فرمودند: همین طور است عایشه! چون من به معراج رفتم، جبرئیل مرا وارد بهشت کرد، پس به من سیبى از سیبهاى بهشت خوراند و آن سیب در صلب من نطفه شد، چون از آسمان نزول کردم با خدیجه همبستر شدم، پس فاطمه (س) از همان نطفه است و او حوریه‏اى است انسان‏گونه، پس هرگاه مشتاق بهشت مى‏شوم او را مى‏بوسم. 

حدیث کساء

حدیث دوم (2)
حدیث الکساء 
قالت عائشة: خرج النبى صلى اللَّه علیه و سلم غداة و علیه مرط مرجل (3) من شعر أسود، فجاء الحسن بن على فأدخله ثم جاء الحسین فدخله، معه، ثم قال: جاءت فاطمة فأدخلها، ثم جاء على فأدخله، ثم قال: (إنما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا)


حدیث دوم: 
حدیث کساء 
... صفیه دختر شیبه گفت که عایشه گفت: 
صبحگاهى پیامبر (ص) از منزل خارج شد و در حالى که ردائى از پشم یا خز از موى سیاه بر دوش او بود، پس حسن بن على (ع) آمد، پیامبر (ص) او را داخل رداء کرد، حسین (ع) آمد، او را هم زیر رداء جاى داد، فاطمه (س) آمد، او را هم وارد کرد، بعد از آنها على (ع) آمد پیامبر (ص) او را هم داخل کرد، پس پیامبر (ص) فرمود: إنما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیرا (4) 
منحصرا خداوند اراده کرده است تا رجس و پلیدى را از شما اهل‏بیت ببرد و شما را پاکیزه کند، پاکیزه کردنى. 

حدیث سوم (5)


قال: حدیث الکساء 
قیل: و سئلت عائشة رضى‏اللَّه‏عنها عن أمیرالمؤمنین على بن أبى‏طالب رضى‏اللَّه‏عنه، فقالت: و ما عسیت أن أقول فیه و هو أحب الناس إلى رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و سلم لقد رأیت رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و سلم قد جمع شملته على على و فاطمة والحسن والحسین و قال: هؤلاء أهل بیتى، أللهم أذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا. 
قیل لها: فکیف سرت ألیه قالت: أنا نادمة، و کان ذلک قدرا مقدورا


حدیث سوم:
 حدیث کساء 
... گفته شد، از عایشه درباره‏ى امیرالمؤمنین على (ع) پرسیدند. گفت: 
خطا نمى‏کنم اگر درباره‏ى او بگویم، او محبوبترین مردم به رسول خدا (ص) بود. به تحقیق دیدم، پیامبر (ص) رداى خودش را بر على (ع) و فاطمه (س) و حسن (ع) و حسین (ع) کشیده بود و فرمود: 
اینان اهل‏بیت منند، خدایا از آنان رجس و پلیدى را دور گردان و آنان را پاکیزه گردان، پاکیزه کردنى، بهاو گفته شد: پس چرا علیه او قیام کردى؟ 
گفت: من پشیمانم و آن حادثه (جنگ جمل) از پیش مقدر شده بود. 

فاطمة سیدة نساء العالمین

 حدیث چهارم (6)
فاطمة سیدة نساء الأمة 
عن عائشة، قالت أقبلت فاطمة علیهاالسلام تمشى، لا واللَّه الذى لا اله إلا هو ما مشیها یخرم من مشیة رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم، فلما رآها، 
قال: مرحبا بإبنتى مرتین، قالت فاطمة علیهاالسلام: 
فقال لى: 
أما ترضین أن تأتى یوم القیامة سیدة نساء المؤمنین، أو نساء هذه الأمیة.


حدیث چهارم:
فاطمه سرور بانوان است 
... عایشه گفت: 
فاطمه (س) آمد، راه مى‏رفت، به آن خدائى که جز او خدایى نیست راه رفتن او با راه رفتن رسول خدا (ص) فرقى نداشت، پس چون پیامبر (ص) او را دید فرمود: آفرین به دخترم، دوبار، فاطمه (س) فرمود: پدرم به من فرمود: 
آیا راضى نمى‏شوى که روز قیامت سرور زنهاى مؤمن یا سرور زنهاى این امت باشى. 

حدیث پنجم (7) 
سیدات نساء أهل الجنة 
أنها قالت لفاطمة: ألا یسرک أنى سمعت رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم یقول: 
سیدات نساء أهل الجنة أربع: 
مریم بنت عمران، و فاطمة بنت محمد، و خدیجة بنت خویلد و آسیة بنت مزاحم، إمرأة فرعون


حدیث پنجم: 
بزرگ زنان اهل بهشت 
عایشه به فاطمه (س) گفت: 
آیا چیزى را که از پیامبر (ص) شنیدم، خوشحال نمى‏کند تو را پیامبر (ص) مى‏فرمود: 
سروران زنهاى بهشت چهار تن مى‏باشند: 
1. مریم دختر عمران 
2. فاطمه دختر محمد (ص) 
3. خدیجه دختر خویلد 
4. آسیه دختر مزاحم و همسر فرعون 

پیامبر(ص) فاطمه(س) را مى‏بوید و مى‏بوسد!

حدیث ششم (8) 
الرسول (ص) یشم رائحة الجنة من فاطمة 
عن عائشة رضى‏اللَّه‏عنها قالت: کان النبى صلى اللَّه علیه و آله و سلم: إذا قدم من سفر قبل نحر فاطمة و قال: منها أشم رائحة الجنة. 

حدیث ششم:
حضرت رسول (ص) بوى بهشت را از فاطمه استشمام مى‏کند 
از عایشه نقل شده که گفت: هنگامى که پیامبر (ص) از سفر بازمى‏گشت، گودى زیر گلوى فاطمه (س) را مى‏بوسید و مى‏فرمود: 
از او بوى بهشت را استشمام مى‏کنم. 

حدیث چهاردهم (9) 
الرسول (ص) یقبل نحر فاطمة (ع) 
و عن عائشة رضى‏اللَّه‏عنها أن النبى صلى اللَّه علیه و سلم قبل یوما نحر فاطمة، فقلت: یا رسول‏اللَّه فعلت شیئا لم تفعله فقال: یا عائشة إنى إذا إشتقت إلى الجنة قبلت نحر فاطمة. 

حدیث چهاردهم:
حضرت رسول (ص) انحناى گلوى فاطمه (س) را مى‏بوسد 
از عایشه روایت شده که: 
روزى رسول خدا (ص) گودى گلوى فاطمه (س) را بوسید. 
گفتم: 
اى رسول خدا (ص)! عملى انجام دادى که قبل ازآن انجام نداده بودى. پیامبر (ص) فرمود: 
اى عایشه! هنگامى که به بهشت مشتاق مى‏شدم، گودى گلوى فاطمه (س) را مى‏بوسم. 

حدیث بیست و نهم (10) 
تقبیل الرسول (ص) لفاطمة 
عن عائشة بنت طلحة، عن عائشة بنت أبى‏بکر و فى فضائل السمعانى بإسناده عن عکرمة قال: 
کان النبى صلى اللَّه علیه و آله و سلم إذا قدم من مغازیه قبل فاطمة، و رووا عن عائشة. 
أن فاطمة کانت إذا دخلت على رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم، قام لها من مجلسه و قبل رأسها و أجلسها مجلسه، و إذا جاء إلیها لقیته و قبل کل واحد منهما صاحبه و جلسا معا.
 
حدیث بیست و نهم:
بوسیدن فاطمه (س) توسط پیامبر (ص) 
... عایشه دختر طلحه از عایشه دختر ابوبکر، (در فضائل السمعانى به اسناد از عکرمه) گفت: هنگامى که پیامبر (ص) از جنگ برمى‏گشت فاطمه (س) را مى‏بوسید و همچنین از عایشه نقل کرده‏اند که: 
فاطمه (س) هنگامى که بر پیامبر (ص) وارد مى‏شد، پیامبر (ص) براى او از جا بلند مى‏شد و سر او را مى‏بوسید و او را در جاى خود مى‏نشانید، و نیز هنگامى که پیامبر (ص) به سوى فاطمة (س) مى‏آمد، با او ملاقات مى‏کرد و هر کدام یکدیگر را مى‏بوسیدند و با هم مى‏نشستند. 

حدیث سى و پنجم (11) 
الرسول (ص) لاینام حتى یقبل فاطمة (ع) 
عن عائشة، أن النبى صلى اللَّه علیه و آله و سلم، کان کثیرا ما یقبل عرف فاطمة علیهاالسلام 

حدیث سى و پنجم:
بوسه‏ى پیامبر (ص) بر فاطمه 
از عایشه نقل است که: 
همانا پیامبر (ص) بیشتر اوقات پیشانى فاطمه (س) را مى‏بوسید.

 

فاطمه(س) در بین زنان مسلمان بیشترین مصیبت را مى‏بیند!

حدیث هشتم (12) 
فاطمة أعظم نساء المسلمین رزیة 
عن عائشة، أن رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و سلم قال لفاطمة: 
إن جبرئیل أخبرنى أنه لیس امرأة من نساء المسلمین أعظم رزیة (13)منک فلا تکونى أدنى امرأة منهن صبرا. 

حدیث هشتم:
فاطمه بزرگترین تحمل‏کننده‏ى مصایب در بین زنان مسلمان 
از عایشه نقل است که : 
رسول خدا (ص) به فاطمه (س) فمرود: جبرئیل به من خبر داد که هیچ‏کس از زنان مسلمان به اندازه‏ى تو مصیبت نمى‏بیند، پس از آنان کم صبرتر مباش. 

نجوای پیامبر(ص) با فاطمه(س)

حدیث یازدهم (14) 
سرار الرسول (ص) لفاطمة (ع) 
عن عائشة رضى‏اللَّه‏عنها قالت: کذا عند رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و سلم فى مرضه الذى مات فیه، ما یغادر منا واحدة إذ جاءت فاطمة تمشى ما تخطى‏ء مشیتها من مشیة رسول‏اللَّه صلى اللَّه و سلم شیئا فلما رآها قال: مرحبا بابنتى فأقعدها عن یمینه أو عن یساره ثم سارها بشى‏ء فبکت، فقلت لها أنا من بین نسائه: خصک رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و سلم من بیننا بالسرار و أنت تبکین؟ ثم سارها بشى‏ء فضحکت 
قالت: فقلت لها: أقسمت علیک بحقى أو بمالى علیک من الحق لما أخبرتنى. 
قالت: ما کنت لأفشى على رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و سلم سره، قالت (عائشة): 
فلما تؤفى النبى صلى اللَّه علیه و سلم سألتها؟ فقالت (فاطمة): أما الآن فنعم. 
أما بکائى فإن رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و سلم قال لى: إن جبرئیل علیه‏السلام کان یعرض على القرآن کل عام مرة فعرضه على العام مرتین، و لا أرى إلا أجلى قد اقترب فبکیت، فقال لى: إتقى اللَّه واصبرى، فإنى نعم السلف، ثم قال: یا فاطمة أما ترضین أن تکونى سیدة نساء العالمین أو نساء هذه الأمة، فضحکت. 

حدیث یازدهم:
سخنان رازناک حضرت رسول (ص) به فاطمه (س) 
... عایشه گفت: 
نزد پیامبر (ص) بودم، در آن مریضى که به همان از دنیا رفت، هیچ‏کدام از ما (زنان پیامبر (ص» رسول خدا (ص) را تنها نگذاشتیم. در این هنگام فاطمه (س) آمد. راه مى‏رفت و راه رفتنش فرقى با راه رفتن رسول خدا (ص) نمى‏کرد. 
چون پیامبر (ص) او را دید فرمود: 
آفرین به دخترم! و او را در سمت راست یا چپ خود نشاند. بعد در گوش او سخن گفت، پس فاطمه گریه کرد! من از بین زنان به فاطمه (س) گفتم: پیامبر (ص) تو را در بین ما براى گفتن اسرار خود برگزید و تو گریه مى‏کنى؟! 

بعد رسول خدا (ص) در گوش به او خبرى داد، و او خندید! عایشه گفت: به فاطمه گفتم: تو را به حق خودم با مال خودم که بر تو دارم قسم مى‏دهم، که مرا از سخنانى که پیامبر (ص) به تو فرمود خبر دهى، فاطمه (س) فرمود: من اسرار رسول خدا (ص) را فاش نمى‏کنم. 
پس چون پیامبر (ص) وفات یافت، از فاطمه (س) پرسیدم. فرمود، حال مى‏گویم: گریه‏ام براى این بود که پدرم فرمود: 
جبرئیل هر سال یک بار قرآن را بر من عرضه مى‏کرد، اما امسال دو بار عرضه کرد و دلیلى نمى‏بینم مگر اینکهاجلم نزدیک شده، و من گریه کردم. پس پیامبر (ص) به من فرمود: 
تقواى خدا پیشه کن و صبر در مفارقت از من داشته باش، همانا من بهترین گذشتگان هستم، بعد فرمود: 
اى فاطمه آیا راضى نیستى که بوده باشى سرور زنان جهانیان، یا سرور زنان این امت! پس من خندیدم. 

حدیث شانزدهم (15) 
الرسول (ص) یناجى فاطمة (ع) 
عن عائشة، أن رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و سلم فى مرضه الذى قبض فیه قال: یا فاطمة یا إبنتى أحنى (16)على فأحنت علیه، فناجاها ساعة ثم انکشفت عنه تبکى و عائشة حاضرة ثم قال رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و سلم بعد ذلک ساعة أحنى على فأحنت علیه فناجاها ساعة ثم انکشفت عنه تضحک فقالت عائشة: یا بنت رسول‏اللَّه أخبرینى بما ناجاک أبوک؟ 
قالت: أو شکت (17)رأیته ناجانى على حال سر، ثم ظنفه أنى بسره و هى حى فشق ذلک على عائشه أن یکون یسر دونها فلما قبضه اللَّه إلیه 
قالت عائشة لفاطمة سلام‏اللَّه‏علیها: ألا تخبریننى ذلک الخبر؟ قالت أما الآن فنعم ناجانى فى المرة الأولى فأخبرنى أن جبرئیل کان یعارضه القرآن فى کل عام مرة و أنه عارضه القرآن العام مرتین و أنه أخبره أنه لم یکن نبى بعد نبى إلا عاش عشرین و مائة سنة و لا أرانى إلا ذاهب على رأس الستین فأبکانى ذلک و قال یا بنیة لیس من نساء المؤمنین.عظم رزیة منک فلا تکونى أدنى من إمرى‏ء صبرا 
ثم ناجانى فى المرة الأخرى فأخبرنى أنى أول أهله لحوقا به و قال: إنک سیدة نساء أهل الجنة. 

حدیث شانزدهم: 
نجواى پیامبر (ص) با فاطمه (س) 
از عایشه نقل شده است که گفت: 
پیامبر (ص) در بیمارى‏اى که به همان وفات یافت فرمود: فاطمه (س) دخترم، به سوى من بیا، فاطمه (س) به سوى پدر آمد، پیامبر (ص) یک ساعت با او نجوا کرد. پس گریه فاطمه آشکار شد (و عایشه حاضر بود) بعدا پیامبر (ص) فرمود: فاطمه (س) به سوى من بیا. پس فاطمه (س) بر پیامبر (ص) وارد شد، پیامبر (ص) یک ساعت با فاطمه (س) نجوا کرد، خنده‏ى فاطمه آشکار شد. 
عایشه گفت: اى دختر رسول خدا (ص) مرا از آنچه که پدرت با تو نجوا کرد آگاه کن! فاطمه (س) فرمود: نزدیک پیامبر (ص) بودم دیدم با من سرى سخن گفت، بعد گمان کرد سرش را آشکار مى‏کنم (این قضیه بر عایشه گران آمد، چرا که سرى از او پنهان شد) چون رسول خدا (ص) ارتحال نمود. عایشه به فاطمه (س) گفت آیا مرا از آن خبر آگاه نمى‏کنى؟ فاطمه (س) فرمود: اکنون آگاه مى‏کنم. با من در مرتبه اول نجواى کرد، و به من خبر داد که جبرئیل در هر سال یک بار قرآن را بر من عرضه مى‏کرد و امسال دوبار عرضه کرد. جبرئیل خبر داد که هر پیامبرى پس از پیامبر دیگر 120 سال عمر مى‏کند و من اکنون در سال 60 هستم. پس این قضیه مرا به گریه آورد و پیامبر (ص) فرمود: دخترم! هیچ‏کدام از زنان مؤمنین بیشتر از تو مصیبت نمى‏بینند پس کم صبرترین از دیگر زنان مباش. 
بعد در مرتبه دیگر با من نجوا کرد و فرمود: 
اولین کس از اهل‏بیتم تو هستى که به من ملحق مى‏شوى، تو سرور زنهاى بهشتى. 

شباهت حضرت زهرا(س) با پیامبر(ص)

حدیث دهم (18) 
فاطمة (ع) شبیهة الرسول (ص) 
فى کلامه و حدیثه 
عن عائشة أم‏المؤمنین رضى‏اللَّه‏عنها أنها قالت: ما رأیت أحدا کان أشبه کلاما و حدیثنا برسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و سلم من فاطمة و کانت إذا دخلت علیه قام إلیها فقبلها و رحب بها کما کانت تصنع هى به صلى اللَّه علیه و سلم. 

حدیث دهم: 
فاطمه (س) شباهتهاى حضرت زهرا به پدرشان رسول اکرم (ص) 
عایشه ام‏المؤمنین گفت: 
از نظر گفتار و سخن احدى را شبیه‏تر به رسول خدا (ص) از فاطمه (س) ندیدم، هنگامى که فاطمه (س) بر رسول خدا (ص) وارد مى‏شد، پیامبر (ص) پیش پاى او بلند مى‏شد و او را مى‏بوسید و به او خوش‏آمد مى‏گفت، آنچنان که هنگامى که پیامبر (ص) بر فاطمه (س) وارد مى‏شد او نیز چنان مى‏کرد، یعنى پیش پاى پیامبر (ص) قیام مى‏کرد او را مى‏بوسید و به او خوش‏آمد مى‏گفت. 

حدیث هفدهم (19) 
فاطمة (ع) تشبه رسول‏اللَّه (ص) فى قیامها و قعودها 
عن عائشة أم‏المؤمنین، قالت: ما رأیت أحدا أشبه سمتا و هدیا برسول‏اللَّه فى قیامها و قعودها من فاطمة بینت رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و سلم 
قالت: و کانت إذا دخلت على النبى صلى اللَّه علیه و سلم قام إلیها فقبلها و أجلسها فى مجلسه، و کان النبى صلى اللَّه علیه و سلم إذا دخل علیها قامت من مجلسها فقبلته و أجلسته فى مجلسها. فلما مرض النبى صلى اللَّه علیه و سلم، دخلت فاطمة فأکبت علیه فقبلته، ثم رفعت رأسها فبکت ثم أکبت علیه، ثم رفعت رأسها فضحکت 
فقلت: إن کنت لأظن أن هذه من أعقل نسائنا فإذا هى من النساء، فلما توفى النبى صلى اللَّه علیه و سلم، قلت لها: أرأیت حین أکببت علیه فرفعت رأسک فضحکت، ما حملک ذلک؟! 
قالت: إنى إذا لبدرة أخبرنى أنى أسرع أهله لحوقا به فذلک حین ضحکت. 

حدیث هفدهم: 
فاطمه (س) در قیام و قعودش شبیه پیامبر (ص) است 
... از عایشه نقل شده است که گفت: 
کسى را شبیه‏تر از فاطمه (س) به رسول خدا (ص) از نظر رفتار و روش فردى در قیام و قعود ندیدم. 
هنگامى که فاطمه (س) بر پیامبر (ص) وارد مى‏شد، پیامبر (ص) پیش پاى او قیام مى‏کرد و او را مى‏بوسید و در جاى خود مى‏نشاند و متقابلا هنگامى که پیامبر (ص) بر فاطمه (س) وارد مى‏شد، فاطمه (س) پیش پاى پدر قیام کرده او را مى‏بوسید و در جاى خود مى‏نشاند. 
چون پیامبر (ص) مریض شد، فاطمه (س) وارد شد و خودش را به روى پدر افکند و او را بوسید، بعد سرش را بلند کرد، و گریه کرد، دوباره خودش را به روى پدر افکند، بعد سرش را بلند کرد، و خندید. 
گفتم: گمان مى‏کردم که او (فاطمه (س» داناترین زنان ما است، در حالى که او هم زنى از زنهاست. 
چون پیامبر (ص) وفات یافت به او گفتم: 
هنگامى که خودت را به روى رسول خدا (ص) افکندى، سپس سرت را بلند کردى و خندیدى چه شد؟ چرا خندیدى؟! 
فاطمه (ع) فرمود: 
من در آن هنگام مانند کسى بودم که هستى‏اش را از دست داده است. پیامبر (ص) به من خبر داد نزدیکترین کس که به او ملحق شود من هستم، در این هنگام خندیدم. 

صداقت فاطمه زهرا (س)

حدیث نهم (20)
صدق فاطمة (ع) 
قالت عائشة: ما رأیت أحدا قط أصدق من فاطمة غیر أبیها، و کان بینهما شیى‏ء، فقالت: یا رسول‏اللَّه سلها فإنها لا تکذب. 

حدیث نهم: 
صداقت فاطمه 
... عایشه گفت: 
هرگز کسى را صادقتر از فاطمه (س) ندیدم بجز پدرش (ص). 
و بین آن دو (عایشه و فاطمه (س» مسأله‏اى واقع شده بود. 
پس (عایشه) گفت: 
اى رسول خدا! از او بپرس، پس به درستى که او دروغ نمى‏گوید. 

فاطمه زهرا(س) پاره تن رسول خدا(ص)

حدیث سیزدهم (21) 
فاطمه (س) بضعة من الرسول (ص) 
و عن عائشة رضى‏اللَّه‏عنها رفعته إلى رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم (قال): 
فاطمة بضعة منى فمن آذاها فقد آذانى 

حدیث سیزدهم:
 فاطمه (س) پاره‏ى تن حضرت رسول (ص) بود 
از عایشه است که رسول خدا (ص) فرمود: 
فاطمه (س) پاره‏ى تن من است، هرکس او را ذیت کند، پس به تحقیق مرا اذیت کرده است.

 

عبور فاطمه زهرا(س) از پل صراط در قیامت

حدیث پانزدهم (22) 
فاطمة (ع) تجوز الصراط 
عن عائشة قالت: قال رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و سلم: إذا کان یوم القیامة نادى مناد یا معشر الخلائق طأطئوا رؤسکم حتى تجوز فاطمة بنت محمد صلى اللَّه علیه و سلم.


حدیث پانزدهم: 
گذر فاطمه (ع)، از پل صراط 
... از عایشه نقل است که گفت: پیامبر خدا (ص) فرمود: هنگامى که روز قیامت فرارسد، منادى ندا کند: اى گروه انسانها! سرهایتان را پایین بیندازید تا فاطمه (س) دختر محمد (ص) از پل صراط عبور کند. 

غضب فاطمه زهرا(س) بر ابوبکر

 حدیث چهلم 
هجر فاطمة (ع) لأبى‏بکر 
عن عائشة، أن فاطمة والعباس أتیا أبابکر یلتمسان میراثهم من رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و سلم و هما حینئذ نطلبان أرضه من فدک فقال لهما أبوبکر: سمعت رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و سلم یقول: 
لا نورث ما ترکناه صدقة إنما یأکل آل محمد فى هذا المال، واللَّه لا أدع أمرا رأیت رسول‏اللَّه یصنعه. 
قال: فغضبت فاطمة و هجرته و لم تکلمه حتى ماتت فدفنها على لیلا و لم یؤذن أبابکر. 
قالت عائشة: و کال لعلى من الناس وجه فى حیاة فاطمة، فلما توفیت فاطمة انصرفت وجوه الناس عند ذلک. 

حدیث چهلم:
غضب فاطمه (س) به ابوبکر 
... از عایشه نقل شده است گفت: 
فاطمه (س) و عباس (عموى پیامبر (ص» نزد أبابکر آمدند و میراثشان را طلب کردند، آن دو سهم زمین خود را از فدک و خیبر مطالبه مى‏کردند، ابوبکر به آن دو گفت: 
از پیامبر (ص) شنیدم که مى‏فرمود: ما چیزى به ارث نمى‏گذاریم، هر چه مى‏گذاریم صدقه است. منحصرا آل‏محمد از این مال مى‏خورند (یعنى اگر از این مال بخورند صدقه و بر آل رسول‏اللَّه حرام است) 
به خدا سوگند من به خلاف چیزى که پیامبر (ص) انجام داد دعوت نمى‏کنم. 
عایشه گفت: فاطمه (س) غضب کرد و از نزد ابابکر رفت و با او سخن نگفت، تا اینکه از دنیا رفت و على (ع) او را شبانه به خاک سپرد و از ابابکر اجازه نگرفت. 
عایشه گفت: على (ع) در زمان حیات فاطمه (س) نزد مردم وجهه‏اى داشت، پس چون فاطمه (س) وفات یافت مردم از او برگشتند (نعوذباللَّه).

 پی نوشت

1ـ قال الحافظ أحمد بن على الخطیب البغدادى المتوفى (463) فى تاریخ ج 5، ص 87 ط بیروت، تحت الرقم 2418: أخبرنا محمد بن رزق، أخبرنا أبوالحسن أحمد بن محمد بن محمد بن عقیل بن أزهر بن عقیل الفقیه الشافعى (قال): حدثنا أبوبکر عبداللَّه بن محمد بن على بن طرخان، حدثنا محمد بن الخلیل البلخى، حدثنا أبوبدر شجاع بن الولید السکونى، عن هشام، عن أبیه. 
2ـ قال الحافظ ابوالحسن مسلم بن الحجاج النیسابورى فى صحیحه ج 4 ص 1883 الرقم: 2424، ط بیروت: حدثنا ابوبکر بن ابى‏شیبة، و محمد بن عبداللَّه بن نمیر (و اللفظ لأبى‏بکر) قالا: حدثنا محمد بن بشر، عن زکریا عن مصعب بن شیبة، عن صفیة بنت شیبة، قالت: 
3ـ هو کساء من صوف أو خز. 
4ـ احزاب 33
5ـ الشیخ إبراهیم بن محمد البیهقى فى المحاسن والمساوى ط بیروت (ص338)
6ـ العلامة المجلسى (رحمه‏اللَّه) فى البحار، ج 43، ص 2 ط بیروت، بالإسناد إلى عبیداللَّه بن موسى عن زکریا، عن أبى‏فراس، عن مسروق. 
7ـ ابن صباغ المالکى المتوفى (855) فى فصول المهمة ص 145 و فى ط دار الأضواء: ص 138، نقلا عن العترة البنویة، مرفوعا إلى عائشه.
8ـ ینابیع المودة ص 260: 
9ـ و قال الحافظ محب‏الدین الطبرى المتوفى (694) فى ذخائر العقبى ط الهند ص 36: 
10ـ قال الشیخ البحرانى رحمه‏اللَّه فى کتابه العوالم، ج 11 ص 61، نقلا عن المناقب لابن شهرآشوب، والأربعین عن ابن المؤذن، بإسناده عن النضر بن شمیل عن میسرة، عن المنهال: 
11ـ قال العلامة الحافظ علاء الدین المتقى الهندى فى کنزالعمال ج 7، ص 116، الحدیث 18335)
12ـ و قال ابن‏حجر العسقلانى المتوفى (852) فى فتح البارى ج 9 ص 201، ذکر عن الطبرى، (و هو محمد بن جریر) أنه روى
13ـ ج رزایا، مصیبت بزرگ، فرهنگ جدید عربى فارسى، ترجمه منجدالطلاب، مترجم محمد بندر ریگى.
14ـ قال الحافظ الکبیر سلیمان بن داوود الشهیر بأبى الطیالسى المتوفى (304) فى مسنده ص 196 ط الهند: حدثنا یونس، قال: حدثنا أبوداوود قال: حدثنا أبوعوانة، عن فراس بن یحیى، عن الشعبى، عن مسروق. 
15ـ و قال الحافظ العلامة المتقى الهندى المتوفى (975) فى کنزالعمال ج 7 ص 111، بإسناده
16ـ حنا حنوا و أحنى علیه: عکف و مال الیه: به سوى او میل کرد، المنجد. 
17ـ اوشک- ایشاکا (و شک) در رفتن سرعت کرد فرهنگ دانشگاه. أوشکت: نزدیک بود- دروس دارالعلوم العربیه ص 111.
18ـ و قال الحافظ عبدالبر فى الاستیعاب ج 4 ص 375، ط- مصر: و ذکر السراج عبدالرزاق، عن معمر أنه أخبره عن قتادة، عن أنس قال: قال رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و سلم الحدیث 
ثم قال: (و حدثنا) محمد بن الصباح، قال عثمان بن عمر عن إسرائیل، عن میسرة بن حبیب عن المنهال بن عمرو عن عائشة بنت طلحة. 
19ـ قال الحافظ، أبوعیسى، محمد بن عیسى بن سورة المعروف بالترمذى فى الجامع الصحیح الجزء الخامس، ص 700
حدثنا محمد بن بشار، حدثنا عثمان بن عمر، أخبرنا إسرائیل عن میسرة بن حبیب، عن المنهال بن عمرو، عن عائشة بنت طلحة.
20ـ قال أبویعلى الموصلى المتوفى (307) فى مسنده ج 8 ص 153 ط دمشق تحت الرقم (4700) 
21ـ قال الحافظ سلیمان بن ابراهیم القندوزى الحنفى المتوفى (1294)، فى ینابیع المودة ص 260 ط- استانبول
22ـ قال الحافظ أحمد بن على الخطیب البغدادى فى تاریخه، ج 8، بص 141، ط بیروت، بإسناده:


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط خدادادموذنی بیستگانی 94/1/14:: 7:45 صبح     |     () نظر
درباره

بیستجان لنجان

وضعیت من در یاهـو
خدادادموذنی بیستگانی
ای آفتاب عشق و عدالت شتاب کن باز آ قنوت باغچه را مستجاب کن این خاک تشنه بی‌تو به باران نمی‌رسد باغ خزان زده به بهاران نمی‌رسد خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست مولای من بیا که جهان بی‌قرار توست تنها تو منجی بشر و آدمیتی اصلاً تویی که فلسفه‌ی خاتمیتی تو سِرّ سجده‌های ملائک بر آدمی تو رازِ سر به مُهرِ سحرهای عالمی ماتمکده‌ست کعبه‌ی بی‌تو، خلیل عشق چشمان توست کعبه، بیا ای دلیل عشق با صد هزار جلوه‌ی مشهود می‌رسی با نغمه‌ی الهی داوود می‌رسی موسی شدی و طور به سویت شتافته‌ست نیل است که به شوق تو سینه شکافته‌ست سیمای تو ز یوسف مصری ملیح‌تر همراه تو مسیح و تو از او مسیح‌تر آیات حسن و فضل و کمال تو بی‌حد است خوی و خصال تو همه عین محمد است همراه توست معجزه‌های محمدی داری به روی شانه عبای محمدی مولا بیا به دین بده روح دوباره‌ای با ذوالفقار فتح، شکوه دوباره‌ای برپاست نهروان و جمل‌های دیگری بیت الحرام و لات و هُبَل‌های دیگری هر سنگ را نگاه تو سجّیل می‌کند یا هر پرنده را چو ابابیل می‌کند باز آ که دست ظلم و ستم را قلم کنی باز آ که باز عدل علی را علم کنی باز آ که در مدینه قیامت به‌پا شود صحن و سرای حضرت زهرا بنا شود در چشم تو شکوه الهی خلاصه است صلح و جهاد تو همه عین حماسه است در هر نگات نور خدا موج می‌زند امید سیدالشهدا موج می‌زند آمیزه‌ی صلابت و احساس دیدنی‌ست در قامتت رشادت عباس دیدنی‌ست سمت تو آب‌های روان سجده می‌کنند بر خاک پات مُلک و مکان سجده می‌کنند بی‌انتهاست نامتناهی‌ست علم تو آئینه‌ی علوم الهی‌ست علم تو تا واژه واژه‌ات ملکوت حقایق است در هر نگات جلوه‌ی صد صبح صادق است داری به دوش پرچم باب الحوائجی در دست توست خاتم باب الحوائجی چشم رئوف توست بهشت برین ما نور ولایتت شده حصن حصین ما دلبستگی به رحمت تو در نهاد ماست پلکی بزن، نگاه تو باب المراد ماست شوق تو در هدایت ما بی‌نهایت است چشمان روشن تو چراغ هدایت است برپا شده‌ست در دل عالم چه محشری دیگر بتاب ماه خدا! یابن عسکری من تشنه‌ی نگاه توأم أیها العزیز دلتنگ روی ماه توأم أیها العزیز تا کی نصیب ماست «اَرَی الخَلق» و «لا تُری» کی می‌شود نوای «اَنا المَهدی» تو را … از سمت کعبه بشنوم ای جانِ جانِ جان «عَجّل عَلی ظُه
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها
آهنگ وبلاگ