گوشه ای از زندگینامه مرحوم حکیم زین العابدین عسکری لشت نشایی گیلانی (ره) را به قلم حجت الاسلام جعفر مهدی پور، از شاگردان آن مرحوم منتشر شده است.
آیت الله حکیم عسکری از تقدس خوششان می آمد ولی از مقدس مآبی خوشش نمی آمد. یک وقتی من قصه ای برایشان نقل کردم و ایشان لبخندی زدند. گفتم: یکی از اساتید می گفت؛ فلان عالم زاهد اهل فلان شهر وقتی که از دنیا رفت او را در مَغسل گذاشتند که غسل میت بدهند؛ دیدند که گردن آن عالم خیلی کج است و چانه شان به سینه اش چسبیده است. از فرزندش سؤال شد؛ پدر شما چرا گردنش اینقدر کج شده و به سینه اش چسبیده است؟. فرزندش گفت: برای اینکه مرحوم ابوی در زمان حیات شان توی کوچه و خیابان که راه می رفته سرشان را خم می کردند و پایین می آوردند که مبادا چشمش به زن نامحرم بیفتد.
مرحوم حکیم عسکری بعد از شنیدن این قصه لبخند ملیحی زد و گفت: چرا یک عالم این تفکر را داشته باشد؟ انسان باید سرش را بالا بیاورد و راه برود و اعتماد به نفس داشته و بر خودش تسلط داشته باشد و نگاه به نامحرم نکند؛ از طرفی هم سرش را بالا بیاورد و جامعه را تحت نظر بگیرد که اگر منکری را دید، نهی از منکر کند و الا سر را پایین آوردن و رفتن که هنر نسیت. مگر قرآن نمی فرماید: انبیاء در بازار راه می رفتند: «قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشی فِی الْأَسْواقِ» (فرقان، 7)
بعد ادامه داد: اهل علم باید حرّیتشان را حفظ کنند و اگر منکری را دیدند فورا تذکر بدهند و ملاحظه اشخاص را نکنند.
انتخاب شفقنا از سایت حوزه
کلمات کلیدی: