السلام علیک یا صدیقه الزهراء
تربیت اسلامی عنوانی است برای نشان دادن طرح اسلام در ساخت و پرداخت انسان و کافی است در اهمیت آن که بگویم سرچشمه و ریشه همه ی عظمت ها و بزرگواریهاست و در سایه تربیت است که آدمی واقعیت انسانی خود را مییابد و از دیگر مخلوقات خداوندی مشخص و برتر میشود.
واژه تربیت از ریشه رَبو و باب تفیعل است که به معنای زیادت و فزونی بکار رفته است و همچنین در مشتقات مختلف آن میتوان این معنی را به نوعی بازیافت.
مثلاً به تپه "ربوه" گفته میشود زیرا نسبت به سطح زمین برآمده است و ربا نیز از آن رو که زیادتی بر اصل مال است بدین نام خوانده میشود البته در لسان شرع تنها به نوع خاصی از زیادت بر مال، ربا اطلاق میشود. بنابراین واژه تربیت با توجه به ریشه آن به معنی فراهم آوردن موجبات فزونی و پرورش است.
تربیت در اصطلاح:
تربیت عبارت است از فراهم کردن زمینه ها و عوامل برای شکوفا شدن استعدادهای بالقوه انسان در جهت مطلوب. انسان در بدو تولد حیوان بالفعل و انسان بالقوه است بُعد حیوانی که متضمن حفظ وحیات اوست بصورت بالفعل موجود است و بُعد انسانی او به مثابه بذرهایی است که در درون او پاشیده شده است و در صورت پرورش، تبدیل به ارزش های والای انسانی میشود.
بنابراین بشر از جهت ظاهری انسان است و از نظر روحی و شخصیت درونی، زمانی به مقام والای انسانیت خواهد رسید که ارزشها را در درون خود رشد دهد و انسانیت را در درون خود به فعلیت برساند. انسان دارای استعداد های نهفته ای است که تا تربیت صحیح نباشد مورد بهرهبرداری قرار نمیگیرد. موید این مطلب روایتی از پیامبر اکرم (ص) است ایشان میفرمایند: الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه
مردم معدن هایی هستند همچون معادن طلا و نقره و با تربیت صحیح میتوان این معادن گران قیمت را مورد بهرهبرداری قرار داد.
هر علمی برای خود موضوعی دارد مثلاً موضوع علم پزشکی، بدن است یا موضوع روانشناسی، رفتار و یا موضوع علم منطق، تصور و تصدیق است. موضوع تربیت، انسان است و تربیتکننده و مربی میتواند خداوند، ائمه معصومین و یا عامل دیگری باشد. تربیت علاوه بر معنای لغوی آن به معنای تهذیب نیز استعمال میشود. یعنی زدودن خصوصیات ناپسند اخلاقی، که مایه علو مقام و منزلت معنوی است و از این حیث تهذیب را میتوان تربیت دانست. در قرآن کریم مفهوم تربیت از ریشه "رَبَو" چندان مورد توجه قرار نگرفته است، بلکه دو ماده ر ب ب که به صورت ربّ استعمال گردیده به دو مفهوم مالکیت و تدبیر معنا شده است. رب به معنای مالک و مدبر است، یعنی صاحب است تصرف در مایملک از آن اوست و همچنین تنظیم و تدبیر دارایی ها در اختیار اوست. خداوند سبحان رب است یعنی به تدریج بندگانش را از قوه به فعلیت و از نقص به کمال میرساند تادر این سیر کمالی انسان به جایگاه اصلی خویش باز گردد. خداوند رب العالمین است به این معنا که در عالم هیچکس بیصاحب نیست پس چون همه کس و همه چیز تحت تصرف و تملک اوست، نباید ظلم معنایی داشته باشد. خداوند مربی است و دائم تربیت میکند و بندگان را رشد میدهد تا بتوانند به کرامت انسانی دست یابند. حضرت زهرا علیها السلام تربیت شده وحی هستند. بانویی که حضرت پیامبر (ص) میفرماید: خلقت فاطمه حوراء انسیه نژادش آسمانی و حقیقتش عرشی است که خدای متعال آن ودیعه الهیه و کریمیهی عرشیه را از آن مقام اشمخ اعلی تنزل داده و بصورت انسان در میان خاکیان متجلی ساخته است تا دامن رحمتش را بر سر عالم انسان بگستراند. در مکتب تربیتی حضرت زهرا (س) عبودیت به میزان غایت تربیت اسلامی گنجانده شده است و غرض آدمی از خلقت، عبودیت او در مقابل خدای سبحان است "عبد" بالاترین صفتی است که قرآن برای پیامبر ذکر میکند، اگر عبودیت را از حیث آثاری که در وجود آدمی به بار میآورد مورد توجه قرار دهیم خواهیم گفت حیات طیبه و تقوی محصول آن است، حضرت زهرا (س) مقام والای عبودیت را در تمام مراحل زندگی به اجراء در آورده است. فاطمه (س) تربیت شده مکتب نبوت است، وجود مقدس زهرا(س) میدانست که خانه یکی از سنگرهای بزرگ اسلام است و بر زن مسلمان است تا این سنگر بزرگ را چنان که خدای سبحان راضی است حفظ کند زیرا امر تربیت فرزندان در کانون خانه صورت می گیرد، فاطمه(س) و از کار در خانه عار نداشت و تاریخ می گوید : ایشان به میزانی گندم آسیاب میکردند که دستشان تاول میزد. اگر زندگی خانوادگی بر اساس هماهنگی در اندیشه و عقیده و هدف و ...پیریزی گردد رعایت حقوق متقابل و دلانگیز اخلاقی و انسانی حاکم است . فاطمه زهرا (س) در خانه ای زندگی می کرد که همسرش از موقیعت اجتماعی سیاسی و ... حساسی برخور دار بود وجود مقدس مطهره عالم همسرش را بخوبی درک میکرد و میدانست اگر شمشیر علی (ع) نباشد اسلام پیشرفتی نخواهد داشت. حضرت زهرا(س) میدانست به واسطه وجود امام شیعه وسعت وجودی می یابد وحضور امام در میان شیعیان باعث رشد استعداد های آنها میشود. حضرت زهرا (س) به مسئولیت سنگین و حساس خود به خوبی واقف بود و از شدت تأثیرگذاری و نفوذ زن در روحیه همسر کاملاً مطلع بود و میدانست ترقی و عقبماندگی، سعادت و بدبختی مرد تا حد زیادی به روحیات زن وابسته است. خانه به منزله سنگر و آسایشگاه مرد است و از همین جهت است که اسلام شوهرداری را در ردیف جهاد قرار داده است همانطور که موسی بن جعفر میفرماید: جهاد زن خوب شوهرداری است. قدسیه عالم می دانست اگر به اجتماع خانواده جهت بدهد به یقین مقام ولایت قوت بیشتری خواهد یافت اجتماع کوچک خانه می توانست توانایی وسیعی برای ولی خدا ایجاد کند. هنگامی که علی (ع) از میدان نبرد به خانه بازمیگشت از دلگرمی و نوازش همسر برخوردار میشد، فاطمه(س) زخمهای تن علی(ع) را پانسمان میکرد، او را بر مقاومت در حفظ دین تحسین و تشویق میکرد ،حضرت زهرا با رفتار خدا پسندانه خویش بر روش تربیتی تکریم صحه می نهاد. کریمهی اهل بیت، حضرت علی(ع) را جلوه خدای سبحان میدید، او را میستود و در برابرش سراپا گوش بود و نسبت به وجود مقدس علی (ع) آن گونه که شایسته بود، قدرشناسی مینمود . حضرت علی(ع) میفرماید: وقتی به خانه میآمدم و به زهرا (س) نگاه میکردم تمام غصههایم برطرف میشد. حضرت زهرا(س) در مکتب پیامبر اکرم (ص) آموخته بود که طبق آیه «لایمسه الا نصب» فرد بهشتی غصه نمی خورد و از این رو در مواجه با مشکلات به فکر چارهجویی بود تا در ملاقات با همسر غصه ای در چهرهاش نمایان نباشد. مادر ولایت ، تربیت فرزند را یکی از وظایف سنگین و مهم خود میدانستند زیرا اسلام شخصیت آینده کودک را مرهون تربیت ،پرورش و مراقبت پدر و مادر میداند تمام حرکات ،سکنات، افعال و گفتار پدر و مادر در روح حساس و لطیف فرزند تأثیر میگذارد و فرزند نماینده کیفیت سلوک و رفتار پدر و مادر خویش است. تمایل عاطفی انسان نسبت به فرد یا اشیاء محبت نامیده میشود و محبت انسان نسبت به انسان دیگر وقتی شدت مییابد عشق گفته می شود که این عشق در انسان به صورت مجازی و نسبت به ذات اقدس حق به صورت حقیقی است. محبت نیاز اساسی و طبیعی هر انسان است و در مورد کودکان این نیاز بیشتر احساس میشود و در اسلام توصیههای فراوانی نسبت به محبت فرزندان به چشم می خورد، محبت ورزیدن هنر بزرگی است که تنها کسانی میتوانند به آن پای بند باشند که شرایط آن را رعایت نماید با اظهار محبت کودک از ترس تنهایی و ضعف نجات مییابد و به زندگی امیدوار میگردد و به سوی زندگی اجتماعی و تعاون و همکاری هدایت میشود و از عزلت و گوشهگیری رها میگردد. بنابراین باید شخصیت کودک با محبت همراه تربیت شکل گیرد . اسلام بر محبت کردن بی قید و شرط فرزند تاکیدی نکرده است بلکه هر امر در اسلام تحت قوانین شریعت است .در این زمینه امام موسیبن جعفر (ع) میفرماید: یُستحب عرامَهُ الغلام فی صِغره لِیکونَ حلماً فی کبره «شایسته است که طفل در کودکی با سختی و مشکلات اجتناب ناپذیر حیات روبرو شود تا در بزرگسالی بردبار و صبور باشد. » مکتب اسلام انسان ساز است و انسان سازی پایبندی به شریعت می طلبد که این نمونه اعلای این نوع تربیت در خانه ی حضرت زهرا(س) دیده می شود. خانه ی ولایت که فاطمه(س) در آن خانه است نمونه اعلای مدرسه تربیت است زیرا این کلاس به رهبری فاطمه و با همکاری حضرت علی (ع) و نظارت پیامبر (ص)شکل گرفته بود و اصول و برنامههای تربیتی آن به طور مستقیم از جانب خداوند نازل میشد. پیامبر اکرم (ص) آموزه های دینی را از بدو تولد در خانه حضرت زهرا (س) به مرحله اجرا در میآورد. نوای دلنشین اذان و اقامه در گوش حسنین (ع) سر فصل این تعلیمات بود تا برای مربیان تربیت درسی آموزنده باشد. حضرت زهرا(س) که در پرتو عبودیت و تسلیم محض در پیشگاه پروردگار خویش به عز ربوبی راه یافته بود و مزین به اوصاف الهی گشته بود حتی در هنگام بازی با اطفال به آنان درس شجاعت و دفاع از حق و پرستش خدا را آموزش می داد و در جملههای کوتاه نکتههای حساس را به کودکانش القاء میکرد مثلاً: مانند پدرت شجاع و خداپرست باش، از حق دفاع کن، خدا را پرستش کن و با افراد کینهتوز دوستی مکن. در مکتب اهل بیت(ع) می آموزیم که مادر خانواده اگر بخواهد نقش مهم و حساس تربیت را در زندگی اجرا کند باید تحت ولایت قرآن و امامت قرار گیرد زیرا به میزان ارتباط با قرآن ناطق{وجود مقدس ائمه ی اطهار} و قرآن صامت حق برای او واضح می شود و از تزلزل افراد جلوگیری میکند و بندگی در این زمان معنا می یابد. جلوه ی مادر در فضای خانواده بیش از آنکه تحت سایر نام های خدا بروز کند تحت نام رحمانیت و ربوبیت حضرت حق خود نمایی میکند یعنی این دو اسم خدا در تربیت فرزند به شدت جلوه گر است ابتدا تولد فرزند وابسته به مادر است اوتحت صفت رحمانیت خداوند سبحان قرار می گیرد زیرا خدای رحمان الرحیم از سر لطف و محبت حیات را به بشر ارزانی داشته است و بعد او را تحت تربیت خودیش قرار داده است یعنی هر کس در عالم در ابتدا با نام رحمان حضرت حق خلق می شودو سپس تحت نا رب خداوند سبحان تربیت می شود فرزند نیز با جلوه ی نام رحمانیت خداوند از مادر زاده می شود و بعد تحت تربیت او به اذن حق قرار می گیرد این دو جلوه نام حضرت حق اگر همتا و در راستای یکدیگر جلو بروند به حقیقت انسانی شاکر می سازند نه تنها او شاکر خدای سبحان است بلکه از واسطهی وجودی خویش نهایت تشکر را خواهد داشت. پدر و مادر و سایر مربیان فرزند باید چنان دقیق تربیت او را به عهده گیرند زیرا کمترین سهل انگاری آنها سبب تجاوز کودک از حقوق خویش می گردد و همین امر او را به رعایت نکردن حقوق دیگران را سوق میدهد. کودک باید چنان تربیت شود که نه از گرفتن حقش عاجز باشد و نه حقوق دیگران را پایمال کند. شالوده این اخلاق نیکو در خانه به وسیله ی پدر و مادر پایه گذاری میشود مثلاً پدر و مادر باید نسبت به کودکان خویش رفتاری مساوی داشته باشند تا حسد،کینهتوزی در بین آنها بروز نکند. اگر کودک در جمع خانواده به طور کامل حقوق افراد را رعایت شده ببیند در مییابد که در اجتماع هم باید حقوق افراد را محترم شمارد. کار مربی این است که فرد را به خودنگری وادارد، حقایق اطراف را متذکر شود و در مقام تربیت فقط به زمان حال اکتفا نکند بلکه از آینده و هدف خلقت نیز پردهبرداری نماید. در پرتوی کلام نورانی حضرت صدیقه طاهره (ع) برترین پرورش نصیب انسان میشود ممکن نیست انسان در مصاحبت مادری قرار گیرد که ام الفضائل است و نیکوترین پرورش شامل او نشود. تاریخ زندگی زهرا(س) سر شار از مواردی است که حضرت به قبح رعایت نکردن حقوق دیگران اشاره کرده اند مثلاً در جریان غصب ولایت از بارزترین این موارد است. منورهی خلقت در جریان غصب ولایت روشنگری خاصی و نسب به شخصیت و هویت افراد دارند تا حقایقی را که شاید برای بعضیها زنگار گرفته شده به مخاطبین یاد آوری کند مخاطبین خطبه فدکیه پیمانشکنانی بودند که امیرالمؤمنین (ع) را خانهنشین کردند و خلافت را با رأی و سکوت خویش به خلیفه غاصب سپردندو(البته این رأی ناصحیح وسکوت نا به جا برای آنها خسران و بیچارگی ابدی را رقم زد.) دچار خذلان شدند . فاطمه (س) به عنوان جلوه نام رب خدای سبحان نه تنها در خانه به تربیت فرزندان ولایت مشغول بودند بلکه اگر به ضرورت در فضای اجتماعی قرار می گرفتند افراد را از تربیت الهی بهره مند می ساختند به همین جهت وقتی شخصیت فاطمه از جایگاه مادر ولایت به مسجد میآید چهره ی زنی را می یابد که مربی فضای اجتماعی خود میگردد آنچه در اینجا به آن اشاره شد (طرح خطبه ی فدک و جریان غصب ولایت) نمونه های بارز تربیت اجتماعی ایشان است. آنچه باعث شد تا قسمتی از خطبه ی فدکیه در این بحث مطرح شود، بر اساس جایگاه تربیتی حضرت زهرا (س) است زیرا ایشان در خطبه فدکیه به مسئله توحید، نبوت و امامت اشاره میکنند و از انواع حقوق اعم از حق الله، حق ولایت و حقالناس سخن می گویند. تا در این یاد آوری مردم را از این حقوق آگاه سازند البته ایشان در جایگاه تربیتی خویش پیش از اینکه به دیگر حقوق بپردازند به حمد و ستایش حضرت حق می پردازند زیرا مرضیه ی خلقت، جلوه ی تام خدای سبحان است، به همین دلیل از هیچ امر تربیتی غفلت نمیورزند اگر ایشان شمشیر سخنان خود را برغضب ولایت تیز کرده اند این موضوع سبب نمی شود تا ایشان از حق الله غافل بمانند به همین دلیل در ابتد به مقام ربوبیت خداوند سبحان اشاره میکند و بعد از آن به ذکر حمد نسبت به ساحت ربوبی می پردازد فاطمه(س)پرورش یافته ی نبوت است و همین امر سبب شده تا به شیوه ی مربی خویش سخن گوید. خدای سبحان در سوره ضحی به پیامبر دستور می دهد تا بعد از شمردن نعمتهای الهی به یادآوری نعمات بپردازد. حضرت صدیقه زهرا (س) نیز بعد از حمد الهی، مقام شکر را متذکر میشود، حضرت از نعمتهایی سخن میگوید که سبب بندگی و فرمانبرداری انسان در محضر ربوبی است خداوند در نعمتهای بنده راحتی و آسایش قرار داده است که با استفاده سوء از آنها، نعمت به نقمت بدل میشود و مایه ی عذاب و ناراحتی بشر می گردد. در روش های تربیتی اسلامی باید فنونی اجراء شود که بتوان تغییر و تدبیر ظواهر فرد را، همراه با حالات باطنی او در حد مطلوب حفظ کرد. در خطبه حضرت زهرا (س) این مطلب کاملاً هویدا است با اینکه مخاطبین فدک مستحقق ملامت بودند اما حضرت نه تنها به ملامت آنها نمی پردازد بلکه گوهر وجودیشان را برخورد آنها عرضه می دارد وجود مقدس مطهره پی ملامت افراد و هویدا ساختن آلودگیهای آنها نبودند. امام صادق (ع) می فرماید: لاتخاصموا الناس لدینکم فان المخامصه ممرضه للقلب برای دفاع از دینتان با مردم نزاع و مشاجره لفظی نکنید زیرا اینکار دل را بیمار میکند. خطبه فدک شامل فرازهای تربیتی مختلفی است گاه بیانگر مقام ربوبیت خدای سبحان است و گاه بیان کننده ی مقام والای رسالت است زیرا وجود مقدس پیامبر(ص) در زمانی مبعوث شددند که جهان گرفتار جاهلیت، ظلم و تاریکی گشته بود. دعوت پیامبر (ص) ظلمت و تاریکی کنار رفت و با نور رسالت، حق جلوهگر شد. حضرت در این خطبه به جایگاه تربیتی امام اشاره می کند و به امت متذکر میشود که وجود مقدس امیرالمؤمنین (ع )امام و جلودار امت اند که پیروان و تابعین را بسوی رضوان الهی هدایت میکنند زیرا رضوان الله بالاترین درجه کمال و والاترین درجه رضایت خدای سبحان است و این سیرکمالی تنها با سرپرستی ولی صورت میگیرد. حضرت در ادامه به غصب خلافت امیرالمؤمنین (ع) اشاره می کنند و متذکر می شود این امر از رشد و تربیت جلوگیری میکند و وجود مقدس فاطمه(س) در این خطبه از بسیاری حقایق پرده برداری میکنند ایشان با مرتفع ساختن ظلمت میخواهند تا آتش عشق شیعه شعله ور گردد زیرا تربیت بدون پذیرش ولایت امری بی ثمر و بی نتیجه خواهد بود. وجود مقدس حضرت زهرا(س) به عنوان وفادارترین شیعه ی ولایت مطرح است و همین امر او را نگران جامعه شیعه کرده است. هر کس در شناخت ولایت گمراه شود به یقین در اعتقادات خود ثبات و پایداریش را از دست می دهد و ضعف در عقیده انتخاب نا صحیح را در پی دارد انسان الهی ولایت امیرالمومنین(ع) را جلوه ی قدرت الله میداند او آگاه است که بیولایت هدف هستی و محقق نمی شود. سخن از تربیت الهی ، مادر خلقت چنان گسترده و وسیع است که قلم از ذکر آن عاجز و اوراق از بازگو کردنش ناتوان است آنچه مرا به ذکر گوشه ای از زندگی جلوه ی تام تربیت خداوند سبحان واداشت آن بود که تربیت های هر مادری در فضای خانواده جامعه ساز است و جامعه از تک تک فرزندانی ساخته می شود که تحت تعلیم مادری آموزش دیده اند اگر هر یک از ما خود را شاگرد بیت فاطمی بدانیم به یقین در تربیت موفق تر خواهیم بود. اللهم عجل لولیک الفرج منبع:http://www.emamraoof.ir/index.aspx?siteid=1&pageid=415
|
|
کلمات کلیدی: