به نام خداوند بخشنده و مهربان
رسول اکرم صل الله علیه و آله:
ای مردم جز این نیست که خداست و شیطان ، حق است و باطل ، هدایت است و ضلالت ، رشد است و گمراهی ، دنیاست و آخرت ، خوبی هاست و بدی ها ، پس همه خوبی ها از آن خداست و همه زشتی ها از آن شیطان ملعون است.
امام صادق علیه السلام :
شیطان گفت پنج نفرند که هیچ راهی به آنها ندارم اما دیگر مردم در مشت من هستند:
1- هر کس با نیت درست به خدا پناه ببرد و در همه کارهایش بر او توکل کند.
2- کسی که شب و روز بسیار تسبیح خدا گوید.
3- کسی که برای برادر مومنش آن پسندد که برای خود می پسندد.
4- کسی که هر گاه مصیبتی به او می رسد بی تابی نمی کند.
5- و هر کس که به آنچه خداوند قسمتش کرده خرسند است و غم روزیش را نمی خورد.
امام هادی علیه السلام :
شیطان به حضرت نوح علیه السلام گفت : اگر آدمی را بخیل یا حریص یا حسود و یا ستمگر و یا عجول یافتیم ، به سرعت او را به چنگ می آوریم و اگر تمام این صفات در او باشد – از ماست – و او را چون خود شیطان نافرمان می نامیم.
رسول اکرم صل الله علیه و آله:
شیطان تا آنگاه که انسان مراقب نمازهای پنجگانه اش می باشد از او می ترسد و چون
نمازهایش را تباه کرد بر او جرائت پیدا می کند و او را در گناهان بزرگ فرو می برد.
امام علی علیه السلام :
از خشم بپرهیز که آن ، سپاهی بزرگ از سپاهیان شیطان است.
رسول اکرم صل الله علیه و آله:
بدانید که هیچ مردی با زن نامحرم خلوت نمی کند جز آنکه سومی آنها شیطان است.
رسول اکرم صل الله علیه و آله:
ای علی ، هر گاه وقت نمازت رسید آماده آن شو و گرنه شیطان تو را سرگرم می کند و هرگاه قصد کار خیری کردی شتاب کن و گرنه شیطان تو را از آن منع می کند.
امام صادق علیه السلام :
وقتی که میان دو نفر مسلمان قهر و جدایی به وجود آید ، شیطان بسیار خوشحال می اما همین که با یکدیگر آشتی کنند ، زانوهایش می لرزد و بند بند وجودش پاره می شود و فریاد می زند : ای وای بر من که به سبب این آشتی هلاک شدم.
امام صادق علیه السلام :
خانه ای که در آن قرآن خوانده نمی شود و از خدا یاد نمی گردد ، برکتش کم شده ، فرشتگان آن را ترک می کنند و شیاطین در آن حضور می یابند.
رسول اکرم صل الله علیه و آله:
آیا شما را از چیزی خبر ندهم که اگر به آن عمل کنید شیطان از شما دور شود ? چندان که مشرق ار مغرب دور است ؟ عرض کردند چرا. فرمودند : روزه ? روی شیطان را سیاه می کند و صدقه ? پشت او را می شکند و دوست داشتن برای خدا و هم یاری در کار نیک ? ریشه او را می کند و استغفار ? شاهرگش را می زند.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
?- حضرت صادق علیه السلام فرمود : هیچ چیز نیست جز آنکه برای آن حدی ( و اندازه ای ) است که بدان پایان پذیرد مگر ذکر خدای عزوجل که حدی ندارد تا پایان پذیرد ? خدای عزوجل فرائض را واجب کرده و هر که آنها را به جای آورد همان حد و انتهای آنهاست ? و ماه رمضان است پس هر که آنرا روزه دارد همان حد آن است ? و حج ( واجب است ) و هر که حج کرد پایان رسانده ? مگر همان ذکر که به راستی خدای عزوجل به اندک آن راضی نشده و انتها و حدی برای آن قرار نداده که بدان پایان یابد ? سپس این آیه را تلاوت فرمود :
" ای آنانکه ایمان آوردید یاد کنید خدا را بسیار ? و تسبیحش گوئید بامدادان و شامگاهان " ( سوره احزاب آیه ??-?? )
پس فرمود : خدای عزوجل برای آن حدی که بدان پایان پذیرد قرار نداده است.
فرمود : و پدرم فراوان ذکر خدا می کرد ? (گاهی ) من به همراه او می رفتم و او ذکر خدا می کرد ? با او غذا می خوردم او ذکر خدا می کرد ? و (گاهی ) با مردم گفتگو می کرد ولی آن از ذکر خدا بازش نمی داشت و من می دیدم زبانش را که چسبیده به کامش بود و می گفت : " لا اله الا الله " ? و پیوسته ما را انجمن می کرد و ما را به ذکر خدا فرمان می داد تا آفتاب بزند و هر کدام ما که خواندن (قرآن ) می دانستیم دستور به خواندن می داد ? و هر کدام نمیدانست به او دستور ذکر می فرمود.
در هر خانه ای که قرآن خوانده شود و ذکر خدای عزوجل شود برکت آن خانه زیاد گردد و فرشتگان در آن خانه آیند و شیاطین از آن دوری کنند و برای اهل آسمان بدرخشد چنانچه ستاره فروزان برای اهل زمین می درخشد ? و (اما) خانه ای که در آن قرآن خوانده نشود و خدا در آن خانه ذکر نشود برکتش کم شود و فرشتگان از آن دوری کنند و شیاطین در آن خانه در آیند.
و بتحقیق رسول خدا (ص) فرموده : آیا شما را آگاه نکنم به بهترین کارهایتان که در درجات شما از همه کارها بالاتر و نزد خداوند از همه پاکتر و پاکیزه تر است ? و برای شما از دینار ( طلا ) و درهم ( نقره ) بهتر ? و از اینکه با دشمن خودتان بر خورد کنید ( و جهاد کنید ) و شما آنها را بکشید و آنها شما را بکشند خوبتر است ؟
عرض کردند : چرا
فرمود : آن بسیار ذکر خدا کردنست ? سپس فرمود : مردی خدمت پیغمبر ( ص) فرمود : هر که زبانی گویا به ذکر خدا داده شده است ? خیر دنیا و آخرت به او داده شده.
?- حضرت صادق ( ع) فرمود : شیعیان ما آنهائی هستند که هرگاه تنها باشند ذکر خدا بسیار کنند.
?- و نیز آنحضرت فرمود : رسول خدا (ص) فرموده : هر که ذکر خدای عزوجل را بسیار کند خداوند او را دوست دارد ? و هر که ذکر خدا را بسیار کند برای او دو براءت ( یعنی منشور آزادی ) نوشته شود : یکی براءت از دوزخ ? و دیگری براءت از نفاق ( و دروئی )
?- حضرت صادق ( ع) فرمود : تسبیح فاطمه زهرا علیه السلام از جمله ذکر بسیاری است که خدای عزوجل فرموده است : " خدا را یاد کنید ? یاد کردن بسیار " (سوره احزاب آیه ?? )
?- و نیز امام صادق (ع) فرمود : هر که بسیار ذکر خدای عزوجل را کند خداوند او را در بهشتش در کنف رحمت خود جا دهد.
منبع : اصول کافی
کلمات کلیدی:
در مرکز شهرستان و در فاصله 7 کیلومتری شهر زرین شهر و در حاشیه راه ارتباطی اصفهان به شهرکردادامه مطلب...
کلمات کلیدی: زاینده رود-بیستجان
با امام حسین(ع) در سایه قرآن |
نگارش یافته توسط سیدعلیرضا جعفرى | |
پیامبـر اکرم(ص) فرمـود: ((مـن دو چیز گرانمایه در میان شما به یادگار مى نهم: در ذیل آیه 62 سـوره بقره امام(ع) فرمود: اگر آنها[ یهودیان]با نیتـى صادق و عقیده اى درست از عمق جان خـداى را به ((محمد و آل پاکـش)) مى خواندند تا نگاهشان دارد ... حتما خداوند با کرمش به آنها پـاسخ مـى داد; امـا کـوتـاهـى کـردنـد ... در ذیل آیه 97 سـوره بقره امام(ع) مى فرماید: همانگونه که یهود را به جهت دشمنـى با جبـرئیل(ع), مـورد مذمت قرار داده; دشمنان ((اهل بیت)) را نیز مشمول سرزنـش خـویـش گردانیده است. زیرا به اعتقـاد آنان نیز جبـرئیل(ع) و فـرشتگان مقـرب خـدا بـراى یارى رسـانـدن به محمـد(ص) و علـى(ع) فـرود مـىآمـدنـد ... امـام(ع) به اشـاره پـدر گـرامـى اش حضـرت امیـرمـومنــان(ع) در تـوضیح مراد از ((ناس)), در آیه 199 سوره بقره مى فرماید: مقصود از آن, ما اهل بیت هستیـم و به همیـن جهت, خداوند مى فرماید: از همان جایـى که مردم (ناس) کوچ مـى کنند, کـوچ کنید[ .و پیروى از اهل بیت را پیشه خویـش سازید] در آیه 75 سوره انفال مى خوانیـم: ... و خـویشاوندان نسبت به یکدیگر در احکامى که خدا مقرر داشته [از دیگران] سزاوارترنـد. امام(ع) فرمـود: هنگامـى که ایـن آیه نازل شـد, از رسـول خـدا(ص) در باره تاءویل آن پـرسیـدم. رسـول خدا(ص) فرمـود: به خـدا سـوگند, جز شما کـس دیگرى را قصد نکرده است و شما همان خـویشاونـدان من هستید. پـس هر گاه مـن از دنیا رفتـم, پدرت علـى(ع) نسبت به من و جانشینى مـن سزاوارتر است; و هر گاه پدرت از دنیا برود, برادرت حسـن(ع) بـدان سزاوارتر است; و آنگاه که حسـن(ع) از دنیا بـرود, تـو بـدان مقام سزاوارتـرى. گفتـم: اى رسـول خـدا, بعد از مـن چه کسـى شایسته آن مقام است؟ فرمـود: پسرت على. به همیـن ترتیب نام یکایک ائمه اطهار (علیهم السلام) را بـرشمرد; هر کـدام را بعد از دیگرى شایسته تر به خلافت دانست و در پایان فرمـود: غیبت در زمان نهمیـن فرزندت به وقـوع مى پیوندد. ایـن ائمه نسل تواند, خداوند علم و فهم مرا به ایشان عطا کرده است و سرشت آنها از سرشت مـن است. خدایا ایـن مردم را چه مى شود که با آزار خاندانم مرا مىآزارند؟! خداوند شفاعتـم را نصیب ایشان نگرداند. در آیه 29 سوره رعد مى خـوانیـم: ((آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادنـد, طـوبـى و بهتـریـن سـرانجامها در انتظارشان است.)) امام(ع) مـى فرمایـد: ایـن آیه در مورد امیرمـومنان نازل شده است. ((طـوبى)) درختى است در خانه وى در بهشت و هیچ میوه اى در هیچ خانه اى از خانه هاى بهشت نیست; مگـر آنکه شاخه اى از ایـن درخت در آن وجـود دارد. خداوند در آیه 71 سوره اسراء مى فرماید: ((روزى که هر گروهى را با پیشوا و امام خویـش مى خـوانیـم ...)) امام(ع) فرمـود: آرى, پیشـوایان دو دسته اند; امامـى که مردم را به هـدایت دعوت مى کند و مـردم از وى پیروى مـى کننـد و به سعادت مى رسند و امامى که مردم را به گمراهى فرا مـى خـواند و مردم نیز از وى پیروى مى کنند[.و در تباهـى غوطه ور مـى گردنـد] 2پـرسـش از ولایت اهل بیت در قیـامت2 خـداونـد در آیه 36 سـوره اســراء مـى فـرمایـد: ((چشـم و گـوش و دل, تمامـى اینها مـورد پـرسـش و بازخـواست قـرار مـى گیرنـد.)) امام(ع) فـرمـود[ :رسـول خـدا(ص) فرمـود]: ... به عزت پروردگارم سـوگنـد, تمامـى امت مـن در روز قیامت باز داشته مـى شـونـد و از ولایت امیرمـومنان(ع) بازخـواست مى گردند. در آیه 82 سـوره کهف مـى خـوانیـم: ((... و امـا آن دیــوار, از آن دو یتیـم در آن شهر بـود و زیر آن گنجـى متعلق بدانها وجـود داشت و پدرشان مردى نیکـوکار بـود. پروردگارت مى خـواست آنها به حد بلـوغ برسند و گنج خـود را بیرون آورند...)) امام به یکى از منحرفان مى فرماید: به خاطر احترام چه کسـى آن دیـوار براى ایـن دو یتیـم محفـوظ مانـد؟ مرد گفت: پدرشان امام فرمـود: آیا پـدر آنها بهتر بود یا رسول خدا؟ آن مرد بدیـن وسیله به مقام و عظمت آن خـانـدان پـى بـرد و سـرافکنـده و شـرمسـار گـردیـد. شخصـى از آن حضـرت در بـاره آیه 19 سـوره حج پـرسیــد. خداوند در این آیه مى فرماید: ((اینان دو گروهند (دشمـن یکدیگر) که در باره پروردگارشان به جـدال و نزاع برخاستند.)) امام پاسخ داد: ما و بنى امیه هستیـم که در باره خداى ـ عزوجل ـ به جدال و مخـاصمه پـرداخته ایـم; مـا مـى گـوییـم خـداى راست گفت; و آنـان مـى گـویند: خـداى دروغ گفت: پـس ما و ایشان تا روز قیامت[ نیز] دشمن یکدیگریم. در آیه 41 سوره حج مى خوانیم: [))یاران خدا] کسانى هستند که اگر در زمیـن بدانها قدرت و مکنت بخشیـم, نماز را بـرپا داشته و زکات را مـى پـردازنـد و امـر به معروف و نهى از منکر مـى کنند و ...)) امام(ع) فرمـود: ایـن آیه در شـاءن مـا اهل بیت فـرو فـرستـاده شـده است. خداوند در آیه 33 سـوره احزاب مـى فرماید: ((خـداوند اراده کرده است که پلیـدى و گناه را تنها از شما اهل بیت دور سـازد و شمـا را پاک گرداند[ .و به مقام عصمت رساند])) آن حضرت فرمود: رسـول خـدا(ص) در منزل ام سلمه بـود که بـرایـش[ غذایـى به نام] حریره آوردند. آن حضرت على و فاطمه و حسـن و حسیـن(ع) را فرا خواند و همگى از آن خـوردند. سپـس عباى خیبرى بر آنها افکند و آیه فـوق را تلاوت فرمود. خـداونـد در آیه 12 سـورء یـس مـى فـرمـایـد: ((و همه چیز را در امام آشکار کننـده اى برشمرده ایـم.)) آن حضرت فرمود: ... حضرت رسـول خـدا(ص) فرمـود: مراد از ((امام مبیـن)) امیرالمـومنیـن(ع) است, بـى تردید او همان امامـى است که خداى ـ تبارک و تعالـى ـ در وى علـم هر چیزى را به شماره درآورده است. در آیه 23 سوره شورى مى خوانیم: خـداونـد در آیه 29 سـوره فتح مـى فـرمـایــد: ((... آنان[ کسانـى که با رسـول خـدا(ص) در برابر کفار سرسخت و در میان خـود مهربانند] را مـى بینـى که پیـوسته در حال رکـوع و سجـودنـد ...)) امام(ع) فرمـود: ایـن آیه در باره علـى بـن ابـى طالب(ع) نازل شده است. در آیات آغازیـن سوره شمس مى خوانیـم: ((سوگند به خورشید و تابش و گسترش نـور آن در هنگام بالا آمـدن ...; و سـوگنـد به ماه, آن هنگام که در پى خورشید برآید و سوگند به روز آن هنگام که زمیـن را روشنایـى مـى بخشد.)) امام(ع) فرمـود: مراد از خـورشید, محمد رسـول خدا است; و مراد از ماه امیرمومنیـن على است که به دنبال محمد(ص) مـىآید و مراد از روز قائم آل محمد است که زمیـن را از قسط و عدل پر مى سازد. در آیه 11 سوره ضحى مى خوانیـم: ((... و اما نعمت پروردگارت را, پس بازگو کـن.)) امام(ع) فرمود: مراد از نعمت, دین و اعتقاد به ولایت اهل بیت (علیهم السلام) است. امیرالمومنین(ع) سـوره قـدر را تلاوت مـى فرمـود. حسیـن(ع) گفت: پدر, گـویا ایـن سـوره[ که]از دهان شما[ شنیده مـى شـود] شیرینى خاصـى دارد! حضرت فرمـود: اى فرزند رسـول خدا و فرزندم, مـن از این سوره چیزى مى دانم که تو نمى دانى. هنگامى که ایـن سوره نازل شد, جـدت رسـول خـدا(ص) مرا فرا خـواند. وقتـى به محضرش شرفیاب شدم] آن را برایـم قرائت فرمود; سپـس بر شانه راستـم زد و گفت: اى برادر من و وصـى من و سرپرست و والى امتـم بعد از مـن, و اى دشمن دشمنان مـن تا روزى که همگان برانگیخته شـوند, ایـن سـوره بعد از مـن براى تـو است و بعد از تـو بـراى فـرزنـدانت[ .آرى] جبرئیل(ع) برادر فرشته ام, حـوادث امتـم را در سنت خویـش برایـم گفته است و همانها را براى تـو نیز بازگو خواهد کرد. ایـن سوره در جان قدسى تو و جانشینان[ مـن و تو] تا آن هنگام که طلوع فجر قـائم(ع) سـرزنـد همـاره نـوربخـش خـواهـد بــود. |
کلمات کلیدی:
عیدغدیر، عید برادری واخوت را به مسلمانان عالم تبریک می گویم
انا مدینه العلم وعلی بابها
پیامبر اکرم (ص)
درغدیر آنگاه پیغمبر به مردم خطبه خواند
فاتح خیبر ، علی را جانشــین خـــود نشاند
گفت پیغمبرکه مولا شما زین پس علی است
نورحق درچهره ی نورانی وی متجلی است
هرکه من را دوست دارد مهر ورزد با علی
شدعلی ،زین پس شما را ای مسلمانان ولی
بس دعـــا فرمود پیغـــمبر علی را بعد ازآن
عید شد برما مسلمانان غـــدیر ازآن زمــان
در ره ایـــــمان علی شد رهنــمای رهروان
آنکه دریایـی است در تقوا دانش بـی کـران
فاتح خیبر علی وسـاقی کوثـــر علــی است
کان علم ومعرفت رابهترین گوهـرعلی است
درسخاوت،درصلابت بی رقیب است آن ادیب
عارف است وعاشق است ونکته دان است وخطیب
کلمات کلیدی:
معلّمی هنر است، هنر آموختن هر آن چه سال ها با سعی و تلاش اندوخته است. معلّمی
عشقی است الهی و آسمانی است که پروردگارِ مهربان به انسان اعطا کرد تا با همّت
بلند خویش روشنائی شب های تارِ جهالت و نادانی باشد. معلمّی، مهری است که
از روز ازل با گل آدمی سرشته شد تا مردم از ظلمات جهل به نور دانایی،
رهنمون شوند. براستی که معلّمی شغل نیست، عشق است.
یادوخاطره مرحوم حاج ابراهیم کریمی مدیر سابق دبستان ارشاد بیستجان که نمونه کامل واسوه مردم داری ومعلمی بود گرامی باد
کلمات کلیدی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا یحذرون ما اراده کردیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم و حکومتشان را درزمین پا برجا سازیم؛ و به فرعون و هامان و لشکریانشان؛ آنچه را از آنها (بنی اسرائیل) بیم داشتند، نشان دهیم. سوره قصص/ آیه 5 | |
تولد امام زمان (عج): عن ثقه الاسلام الکلینی (ره) فی الکافی: ولد (ع) للنصف من شعبان سنه خمس و خمسین و مأتین. شیخ اجل محمد بن یعقوب کلینی (ره) در کتاب کافی می گوید: امام زمان (عج) در نیمه شعبان سال ??? هجری قمری متولد شدند. مرحوم شیخ صدوق و شیخ طوسی روایت می کنند: حکیمه خاتون می گوید: یک روز به منزل امام حسن عسکری (ع) رفته بودم و تا هنگام غروب آفتاب، خدمت حضرت بودم، چون خواستم برگردم، ایشان به من فرمودند: عمه جان! امشب نزد ما بمان، در این شب فرزندی متولد می شود که خداوند زمین را به وسیله او با علم و ایمان هدایت، زنده می کند، پس از این که با رواج کفر و گمراهی مرده باشد. عرض کردم: از چه کسی؟ من که در نرجس، آثار حمل نمی بینم. حضرت فرمودند: خداوند حمل او را چون حمل مادر حضرت موسی (ع) مخفی قرار داده است. حکیمه می گوید: آن شب در منزل حضرت ماندم، افطار کردم و هنگام استراحت، نزدیک نرجس خوابیدم و پیوسته مراقب او بودم. او آرام خوابیده بود و من در حیرت بودم. در این شب زودتر برای نماز شب برخاستم، چون به نماز وتر رسیدم، نرجس از خواب برخاست و وضو گرفت و نماز شب خواند؛ به آسمـان نگاه کردم، فجر کاذب دمیده بود و صبـح صادق نزدیک بود؛ چیزی نمـانده بود که شک در دلم پدید آید، ناگاه امـام حسـن عسکری (ع) از داخل حجره خود صدا زدند: عمه جان! شک مکن، وعده ای که دادم نزدیک است. در این هنگام آثار درد زایمان در نرجس پدیدار شد، من نام خداوند را بر او خواندم. حضرت صدا زدند: برای او سوره قدر بخوان. من شروع به خواندن سوره قدر کردم و شنیدم که آن کودک از درون شکم مادر با من همراهی نمود و بر من سلام کرد. من ترسیدم. صدای امام بلند شد که عمه جان! از قدرت خداوند شگفت زده نشو، خداوند، ما را در کودکی به حکمت گویا می گرداند و در بزرگسالی، حجت خود در روی زمین قرار می دهد. کلام حضرت که به پایان رسید، نرجس از دیده من غایب شد، با شتاب به سوی امام رفتم، حضرت فرمودند: باز گرد، او را خواهی یافت. چون باز گشتم، در نرجس نوری مشاهده کردم که چشمم را خیره کرد و حضرت صاحب الزمان (عج) را دیدم که رو به قبله به سجده افتاد و بر زانو نشست و انگشتان سبابه خود را بلند کرد و گفت: اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان جدی رسول الله وان ابی امیرالمومنین وصی رسول الله، بعد نام تمامی ائمه را برد تا به نام خودش رسید و فرمود: اللهم انجزلی وعدی و اتمم لی امری و ثبت وطاتی و املاء الارض بی عدلا و قسطا. (بار خدایا! به وعده ای که به من فرموده ای، وفا کن و امر امامت مرا کامل کن و قدرت انتقام از دشمنانت را به من عنایت کن و زمین را به وسیله من از عدل و داد پر کن). حضرت امام حسن عسکری (ع) صدا زدند: عمه جان! فرزندم را بیاور. من نوازد را گرفتم و دیدم بربازوی دست راستش نوشته شده است: چون نوزاد را به نزد حضرت بردم، او را روی دست گرفت و فرمود: فرزندم! به قدرت الهی سخن بگو. پس صاحب الامر فرمود: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا یحذرون. (ما اراده کردیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم و حکومتشان را درزمین پا برجا سازیم؛ و به فرعون و هامان و لشکریانشان؛ آنچه را از آنها (بنی اسرائیل) بیم داشتند، نشان دهیم. سوره قصص/ آیه 5)
|
کلمات کلیدی:
روز مادر باغبان هستی: مادر، ای لطیف ترین گل بوستان هستی، ای باغبان هستی من، گاهِ روییدنم باران مهربانی بودی که به آرامی سیرابم کند. گاهِ پروریدنم آغوشی گرم که بالنده ام سازد. | |
باغبان هستی: مادر، ای لطیف ترین گل بوستان هستی، ای باغبان هستی من، گاهِ روییدنم باران مهربانی بودی که به آرامی سیرابم کند. گاهِ پروریدنم آغوشی گرم که بالنده ام سازد. گاهِ بیماری ام، طبیبی بودی که دردم را می شناسد و درمانم می کند. گاهِ اندرزم، حکیمی آگاه که به نرمی زنهارم دهد. گاهِ تعلیمم، معلمی خستگی ناپذیر و سخت کوش که حرف به حرف دانایی را در گوشم زمزمه می کند. گاهِ تردیدم، رهنمایی راه آشنا که راه از بیراهه نشانم دهد. مادر تو شگفتی خلقتی، تو لبریز از عظمتی؛ تو را سپاس می گویم و می ستایمت.
خشم لبریز از مهربانی: مهربانی و لطافت مادر را بارها یاد کرده ایم و ستوده ایم، ولی من، لحظه های ناب خشم و قهر او را نیز می ستایم؛ لحظاتی که پایم در راه می لغزید و سوی بیراهه می رفتم؛ لحظاتی که دست به خطا می بردم و از سر جهل راه عصیان پیش می گرفتم. نه به کلام او دل می سپردم و نه به نگاه زنهار زده اش وقعی می نهادم. سر در جیب جهالت فرو کرده، راه خود می رفتم و او چون کوهی سترگ، راه بر من می بست. چون رودی خروشان می خروشید، آن گونه که خود را خردتر از آن می دیدم که نافرمانی کنم و چه زود پرده جهالتم دریده می شد و چشم دلم گشوده، و می دیدم که با آن خشم لبریز از مهربانی اش، چگونه راه مرا بر پرتگاه خطا بسته است و آن گاه، فروتنانه به سپاسش می نشستم.
قدرت مندی و جدیت: به همان اندازه که مهربانی و لطافت مادر قابل ستایش است، قدرت مندی و استواری او در راه تربیت صحیح کودک نیز قابل تحسین، و شایسته ستایش است. مادر فهمیده و دانا، با جدیت از مشاجره با کودک و یا کوتاه آمدن در مورد خواست های نا به جای او دوری می کند و با قدرت مندی، راه او را بر خطا می بندد و این، بهترین راه برای حفظ سلامت جسمی و روحی کودکی است که نه خوب و بد را می شناسد و نه می تواند بفهمد و بشناسد.
گام به گام رو به سعادت: مادر مسلمان، در کنار همه محبت های مادرانه و عاطفه بی پایانی که خداوند به او بخشیده، چون راهنمایی است که کودک را از همان ابتدا با اصول اسلامی آشنا می کند. او با نقل داستان های واقعی یا تخیلی، تذکر گام به گام و بیان کودکانه از واقعیت ها و بایدها و نبایدها، کودک را با رفتاری مطلوب و اسلامی پرورش می دهد، آن گونه که این رفتارها از همان آغاز کودکی در وجود کودک برجسته می شود. چنین مادرانی که راه سعادت را بر روی فرزندان خود می گشایند، شایسته تحسین و پاداش الهی هستند.
عظمت مقام مادر: در قانون خلقت، هرچه مقام آفریده ای بالاتر است، وظایف او هم سنگین تر می شود. در این میان، زن که به عنوان انسان، جانشین خدا در زمین و به عنوان مادر، پرورش دهنده افراد جامعه بشری است، از مقام بلند و والایی برخودار است. آیت الله جوادی آملی، در مورد عظمت مقام مادر و وظایف او چنین می نویسد: «یک سلسله مسئولیت های پرورشی به عهده مادر است که مرد از آن محروم است. زن حداقل سی ماه یک سری مسئولیت هایی دارد که مرد ندارد. در این سی ماه که کودک مستقیماٌ از مادر تغذیه می کند، مادر مسئول حفظ دو نفر است؛ یکی برای خود و دیگری برای کودک. آیا این عظمت زن نیست؟ این مسئولیتی نیست که ذات اقدس الهی به زن داده است که به زن فرمود: مسئولیت در حفظ اندیشه ها، افکار و عقاید بیش از مرد است. تو مسئول دو نفری. از این رو مواظب افکار و اندیشه هایت باش؛ زیرا که بسیاری از مسائل، از راه اندیشه به فرزند می رسد».
تعالی اندیشه در مادر: حساسیت مقام زن و دشواری وظایف او، و سنگینی اموری که در خلقت بر عهده او نهاده شده، بسیار دشوار و در عین حال ظریف و دقیق است. توجه مادران به این وظایف حساس، باعث سلامت جامعه بشری است. استاد جواد آملی در این باره چنین می نویسد: «اگر مادری بداند که اندیشه های او در کودک اثر می گذارد، اندیشه ها و بینش های خود را تعالی بیشتری می بخشد، وظیفه مادری تنها این نیست که با وضو بچه را شیر بدهد و (یا هنگام شیر دادن) «بسم الله» بگوید که اینها امور ظاهری و عبادت های ظاهری است؛ بلکه دین می فرماید: مواظب اندیشه های خودت نیز باش».
تجلیل ویژه از مادر: خداوند در جای جای قرآن کریم، به تکریم و احترام پدر و مادر و احسان به آنها سفارش و در مواردی، احسان به والدین را در کنار عبادت حق ذکر می کند. ولی با همه این توصیه ها، در جایی که از زحمات آن دو یاد می کند، تنها از دشواری هایی که مادر تحمل کرده نام می برد و می فرماید:« ما انسان را سفارش کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، (خاصه مادر) زیرا مادرش (بار وجود) او را به سختی حمل کرده و به سختی فرو نهاده است.» بله آن جا که سخن از سختی ها و زحمات است، خداوند نام مادر را به صورت مخصوص بیان می دارد تا بلندای حق او بر فرزند، آشکار گردد.
بلندای مقام مادری: استاد جوادی آملی درباره توجه و اهتمام زنان به امور خانواده و وظیفه حساس مادران می فرماید: «مبادا ارزش های مادی و عادی، مقام والای مادری را به دست نسیان بسپارد و آن را کمتر از سمت های دیگر وانمود کند و خانه داری و مدیریت داخلی خانواده که رکن اصیل جامعه اسلامی است، کم رنگ گردد».
منزلت رفیع مادر: حساسیت وظایف مادر به قدری والا و دقیق است که توجه یا عدم توجه به آن، تأثیر آشکار و عمیقی بر آینده کودک و جامعه می گذارد. در حقیقت، مقام مادری پستی کلیدی در جامعه است. استاد جوادی آملی در مورد مقام مادر می فرماید: «نه اعضای خانواده مجازند مقام شامخ مادری را تنزل دهند، نه افراد جامعه می توانند منزلت رفیع مدیریت داخلی خانه را سبک تلقی کنند، نه نظام حکومتی و سیستم اداره جامعه حق دارد از بهای لازم آن غفلت یا تغافل کند، و نه خود زنان مأذونند که از شناخت چنین جایگاه رفیعی جاهل بوده و یا تجاهل نمایند.»
دعا برای والدین: خدای متعال در کتاب آسمانی اش، قرآن کریم، در چهار مورد احسان و اکرام والدین را بلافاصله بعد از توحید و عبادت خود ذکر کرده که این نشان دهنده تأکید بر وجوب احترام و احسان به والدین و بزرگ داشت مقام آنان است. افزون بر این، در موارد چندی نیز مؤمنان را به دعا در حق والدین و طلب آمرزش برای آنان توصیه کرده است. ما نیز در این روز بزرگداشت مقام مادر، دست به دعا بر می داریم و از خدای یگانه برای همه مادران مهربان برکت، رحمت و عزت می طلبیم.
گاه نیازمندی: مادران اسوه های فداکاری، جلوه های صبوری و آینه های بردباری اند که کودک را از آغاز بودنش در آغوش پر مهر خویش گرفته و در پناه حمایت خود می پرورانند. لحظه ای از فکر کودک خود غافل نمانده و اندکی بی توجهی به او روا نمی دارند. چه زیباست اگر چنین اسوه های صبوری و فداکاری را، گاهِ پیری که نیازمند حمایت و هم یاری اند، با مهربانی و رحمت بپذیریم، دست یاری به سویشان بگشاییم، و مقام بلندشان را پاس داریم |
کلمات کلیدی:
v
نشانه های رحمت الهی
بدان ،خدایی که گنج های آسمان وزمین دردست اوست،به تواجازه درخواست داده ،واجابت آن را به عهده گرفته است.تورافرمان داده که ازاوبخواهی تاعطاکند،درخواست رحمت کنی تاببخشاید،وخداوند بین توو خودش کسی راقرارنداده تاحجاب وفاصله ایجاد کند،وتورامجبور نساخته که به شفیع وواسطه ای پناه ببری ، ودرصورت ارتکاب گناه دَرِتوبه رامسدودنکرده است،درکیفرتوشتاب نداشته ،ودرتوبه وبازگشت ، برتوعیب نگرفته است،درآن جاکه رسوایی سزاوار توست،رسوانساخته،وبرای بازگشت به خویش شرایط سنگینی مطرح نکرده است،درگناهان تورابه محاکمه نکشیده،وازرحمت خویش ناامیدت نکرده ،بلکه بازگشت تورا ازگناهان نیکی شمرده است.هرگناه تورایکی،وهرنیکی تورا دَه به حساب آورده ،وراه بازگشت وتوبه رابه روی توگشوده است.هرگاه اورابخوانی ندایت رامی شنود،وچون با اوراز دل گویی راز تورامی داند، پس حاجت خودرابااوبگوی،وآن چه دردل داری نزد اوبازگوی ،غم واندوه خودرا درپیشگاه اومطرح کن ،تا غم های تورابرطرف کندودرمشکلات تورایاری رساند.
از:نهج البلاغه ترجمه دشتی نامه 31
کلمات کلیدی:
معلم عزیز تو را می ستایم زیرا:
این تو بودی که ضریح سبز آگاهی را در آغوش فشردی و غبار کینه را از آئینه سینه ستردی خون سپیده را با اشک دیده در آمیختی و در رگهای شب ریختی . شبهای سرد و لحظه های درد را با اشک سبز بهار و خون سرخ گلنار رنگ آمیزی کردی زلال سپید سحر را به روی شنزار شب ریختی و سینه ریز نور را بر سینه شب دیجور آویختی گل امید و آگاهی را از شاخسار پگاه چیدی و گوهر آرزوها را در حریر آه پیچیدیی دستان گل افشان تو از باغ آسمان ستاره می چیند و بر زمینیان می افشاند از فراز شاخه های سبز تو فرشتگان مهر بر اوج سپهر پر می گشایند و بر سقف فلک سر می سایند.
معلمّی، مهری است که از روز ازل با گل آدمی سرشته شد تا مردم از ظلمات جهل به نور دانایی، رهنمون شوند. براستی که معلّمی شغل نیست، عشق است.
هرگونه مزیت و پیشرفتی که در جامعه صورت میگیرد، مرهون و مدیون تلاش پیگیرمعلمان و استادانی است که در راه تعلیم و تربیت فرزندان و نسل نوپای کشور میکوشند.
روزمعلم به عنوان روز تجلیل ازایثارگری و حماسه آفرینی صاحبان اندیشه و قلم باید مورد توجه همگان قرار گیرد و آحاد جامعه به ویژه دانشآموزان با برپایی آیینهایی مقام معلمان خود را گرامی بدارند.
در هرجامعهای که قدر و شان معلم به خوبی شناخته شده و در جایگاه وا قعی خود قرار دارد ازدل آن جامعه افراد فرهیخته متعهد و دلسوز بیرون خواهد آمد.
با وجودی که در کشور ما همه جایگاه و نقش معلم و تاثیرگذاری او را بر نسل جوان و آینده ساز مملکت به خوبی میدانند ولی متاسفانه تاکنون به حقوق و شان این قشر آ ن گونه که باید و شاید توجه نشده است. به رغم فعالیت جانکاه این قشر فرهنگی ، متاسفانه تاکنون از لحاظ حقوق و مزایا مورد بیمهری قرار گرفتهاند. معلمان علاوه برارایه وانتقال دانشهای مختلف، به عنوان مربیان تربیتی نقش عمدهای در تربیت نسل جوان و آیندهساز کشور برعهده دارند.
روزهای درس و مکتب فراموش ناشدنی اند حتی اگر چند سال از آن بگذرد. در میان روزهای تحصیل، روز معلم ویژگی خاصی دارد. هم برای معلمان عزیز است و هم برای دانش آموزان چون در این روز معمولاً عواطف زیبایی رد و بدل می شود و گاه صحنه های بی بدیلی خلق می شود. شنیدن خاطراتی از روز معلم قطعاً شنیدنی و خواندنی است. انسان نیز با پذیرش این مسئولیت، نام خویش را در قالب واژه مقد س «معلم» ثبت کرده است. معلم، ایمان را بر لوح جان و ضمیرهای پاک حک می کند و ندای فطرت را به گوش همه می رساند. همچنین سیاهی جهل را از دل ها می زداید و زلال دانایی را در روان بشر جاری می سازد. دغدغه معلم همیشه این است که حیات بشر، بر مدار ارزش ها و کرامت انسانی بچرخد و شناخت مکتب و معلم همت اساسی آدمی با شد و هیچ بیگانه ای را مجال تجاوز به فرهنگ ارزشی دین و میهن فراهم نیاید.
« حق معلم بر تو آن است که همواره، با دیده تعظیم و تکریم به او بنگری، مجلس او را گرامی بداری و به سخنانش با دقت گوش دهی، رو به جانب او بنشینی و صدایت را در حضورش بلند نکنی ». « معلم باید دربارة شاگردان، خواهان اموری باشد که نسبت به آنها، در خود احساس علاقه و دوستی کند. و از هرگونه شر و بدی که برای خویش نمی پسندد برای شاگردانش نیز نپسندد؛ زیرا این گونه دلسوزی و برابر اندیشی نسبت به شاگردان، حاکی از کمالِ ایمانِ معلم و حُسن رفتار و برادری، نمایانگر روح تعاون و همبستگی معلم نسبت به آنان می باشد» . معلم باید نیروی فکری متعلم را پرورش دهد و او را به سوی استقلال رهنمون شود. باید قوه ابتکار او را زنده کند؛ یعنی در واقع، کار معلم آتش گیره دادن است. فرق است میان تنوری که شما بخواهید آتش از بیرون بیاورید و در آن بریزید تا آن را داغ کنید و تنوری که در آن هیزم و چوب جمع است و شما فقط آتش گیره از خارج می آورید و آن قدر زیر این چوب ها و هیزم ها قرار می دهید که اینها کم کم مشتعل شود. معلمی شغلی نیست؛ معلمی عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش کرده ای، رهایش کن و اگر عشق توست مبارکت باد. آورده اند که اسکندر به معلّم خویش احترام بسیاری می گذاشت. از او پرسیدند: چرا معلّم خود را بیش از پدر تعظیم و احترام می کنی؟ گفت: به سبب آن که پدرم، مرا از عالم ملکوت به زمین آورده و استاد، مرا از زمین به آسمان برده است.
مقام معلم
می توان در سایه آموختن
گنج عشق جاودان اندوختن
اول از استاد، یاد آموختیم
پس، سودای سواد آموختیم
از پدر گر قالب تن یافتیم
از معلم جان روشن یافتیم
ای معلم چون کنم توصیف تو
چون خدا مشکل توان تعریف تو
ای تو کشتی نجات روح ما
ای به طوفان جهالت نوح ما
یک پدر بخشنده آب و گل است
یک پدر روشنگر جان و دل است
لیک اگر پرسی کدامین برترین
آنکه دین آ موزد و علم یقین
(شهریار)
معلم چو کانونی از آتش است
همه کار او سوزش و سازش است
بسوزد ، بسازد، بکاهد روان
که روشن کند محفل دیگران
معلم طلایه دار ایمان ، عشق ، ادب ، اخلاق و نزاکت است . هر حرکت او از چشمان تیزبین و معصومانه ی شاگردانش مخفی نمی ماند . او باید مظهر اعتماد ، وقت شناسی ، وفای به عهد ، صفا و صمیمیت و راستگویی باشد، تا جوانانی شجاع ، مودب ، راست گفتار ، وطن دوست و عاشق مردم پرورش دهد . یاوه گوئی، سخنان زشت ، ناسزا گویی و شوخی های خارج از ادب و نزاکت در شان معلم نیست . از ارزش و اعتبار او می کاهد و منزلت و جایگاهش را تنزل میدهد .
بی کمالی های انسان از سخن پیدا شود
پسته ی بی مغز چون لب وا کند رسوا شود
فروتنی و تواضع از افتخارات معلمین آگاه و خردمند است . آنان همچون رودخانه ی عمیق ، ساکت و آرام و مانند درختان پر از میوه ، سربزیرند .
خاکساران بیشتر از فیض قسمت می برند
کلبه ی دیوار کوتاهان پر از مهتاب بود
اما همین پارسایان شب در مقابل ستم ، ریا کاری ، دروغ ، حق کشی و بی عدالتی همچون شیران شرزه می خروشند و در مقابل مستکبران و متکبران ، راست قامت و استوار می ایستند . معلم با چراغ دانش و آگاهی به مصاف جهل و جمود و خرافه پرستی می رود زیرا نادانی ، تحجر و خرافات دشمنان همیشگی انسان ها هستند . آنان نسل به نسل و فصل به فصل درخت کهن تمدن بشری را از گزند این علف های هرز مصون داشته اند . تا همواره شکوفه های آگاهی و جوانه های نو آوری بر آن افزوده شود .
درخت تو گر بار دانش بگیرد
به زیر آوری چرخ نیلوفری را
مطالعه ی مستمر لازمه ی کار و زندگی معلم است . جهان با سرعتی سر سام آور به سوی مرزهای ناشناخته ی دانش به پیش می تازد . معلم نمی تواند در این رهگذر ساکن و بی تفاوت باقی بماند . حداقل در رشته ای که تدریس می کند باید به دانش روز مجهز باشد.
فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر
سخن نو آر که نو را حلاوتی است دگر
معلم باید با (( طرح درس )) و مطالعه ی کافی به صنف قدم بگذارد ، تا برای پاسخ دادن به سوال های دانش آموزان آمادگی داشته باشد . اگر احتمالا جواب سوالی را نمی داند ، با شجاعت بگوید : فعلا نمی دانم ، باید فکر کنم و جواب بدهم . این طرز برخورد صادقانه می تواند برای شاگردان الگو باشد .
نقل از :مشعل http://www.mashal.org/home/main/hejtemahi.php?id=00058
کلمات کلیدی: